متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های سید علی صالحی

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #41
کمی صبر کن
حوصله کن
پایان کتاب را با هم خواهیم خواند
حالا بخواب
تا فردا صبح
فرصت برای گریستن بر این روزگار بسیار است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #42
ما را می‌گردند
می‌گویند همراه خود چه دارید ؟
ما فقط
رویاهایمان را با خود آورده‌ایم
پنهان نمی‌کنیم
چمدان‌های ما سنگین است
اما فقط
رویاهایمان را با خود آورده‌ایم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #43
گناهانم را دوست دارم
بیشتر از تمام کارهای خوبی که کرده ام
می دانی چرا ؟
آن ها واقعی ترین انتخاب های منند
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #44
با چشم هایت حرف دارم
می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار
از بغض های نبودنت
از نامه های چشمانم که همیشه بی جواب ماند

باور نمی کنی ؟
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت رهایم نمی کند
به راستی
عشق بزرگترین آرامش جهان است .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #45
تهمت زنندگان فراوانند
ددان و دژخیمان فراوانند
و یاوران مهر اما چه اندکند

هیچ زبانی بی اشاره و بی نیش نرفته است

هیچ دهانی از شبنم و مهربانی با من سخن نگفت
تهمت زنندگان فراوانند
و عاشقان آدمی اما چه اندکند

ای مهر چه می کنی ؟
با من چه می کنی ؟

آه ای فراخ دارندهء دشت های بی کران
برخیز و نظاره کن که ویرانتر از قدم های من آفتاب است
که در خاموشی ستاره گریه می کند
من این گونه : یک دست به روی زخم و یک دست در دست آفتاب
از کهکشان هلاهل و اندوه گذشته ام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #46
وقتی که تو نیستی
دنیا
چیزی کم دارد

من فکر می کنم در غیاب تو
همه ی خانه های جهان خالی ست
همه ی پنجره ها بسته است
اصلا کسی
حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد

واقعا
وقتی که تو نیستی
آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد
بیاید بالای کوه
اما دیوارها
تا دل ات بخواهد بلندند
سرپا ایستاده اند
کاری به بود و نبود نور ندارند
سایه ندارند

من قرار بود
روی همین واقعا
فقط روی همین واقعا
تاکید کنم
بگویم
واقعا
وقتی که تو نیستی
خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند

واقعا
وقتی که تونیستی
من هم
تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام

واقعا
وقتی که تونیستی
بدیهی ست که تو نیستی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #47
اگر آمدی
خبرم کن
در خانه بمانم
که از اندوه نمیرند
شمعدانیهای منتظر و ماهی های حوض
و لبخندی که بشوق برلبانم میبندد
که تو بیایی ُ کسی خانه نباشد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #48
آرزو کن آن اتفاق قشنگ بیفتد
رویا ببارد
دختران برقصند
قند باشد
بوسه باشد
خدا بخندد بخاطر ما
ما که کاری نکرده ایم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • #49
دستت را به من بده
نترس
با هم خواهیم پرید
من از روی رویاهایی که رو به باد و
تو از روی بوته های باران پرست
امید و علاقه ی من از تو
اندوه و اضطراب تو از من
واژه ها ، کتاب‌ها و ترانه‌های من از تو
سکوت ، هراس و تنهایی تو از من
هلهله ، حروف ، هر چه هست من از تو
درد ، بلا و بی کسی‌های تو از من
زندگی کن شازده کوچولو
دنیا همین طور نمی ماند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] DabriA

ivy

نو ورود
سطح
3
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
145
امتیازها
490
مدال‌ها
2
  • #50
به دستورِ من
هر کسی
هر کسی را دوست می‌دارد،
باید چمدانِ مشترکشان را بردارند
بروند باران به باران...
از این بادیه بُگذرند!
کار،تمام‌ است،
عاشقی کن
مَهَراس!
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا