- تاریخ ثبتنام
- 1/4/17
- ارسالیها
- 3,177
- پسندها
- 36,655
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 40
- سن
- 23
- نویسنده موضوع
- #1
درود
خب خب، باز من اومدم نشستم پشت تریبون
حالا قضیه جالب ماجرا اینجاست که، رضوان دلبر و شاعرانه ما کجا و منی که وصله ادبی نوشتن به من نمیچسبد کجا!
ولی خب چه کنیم؛ دلبرمان است دیگر! مگر میتوانیم مسئولیت شریف تبریک تولدش را به دگران بسپاریم؟ نمیشود اصلا! به غیرتمان برمیخورد.
خلاصه، جانم برایتان بگوید، این شانزده سالی قبل بودا، که نصفتون هنوز چشم نگشاده بودید، تو اون اهواز خاکی، یهو یه روز یه دختری به دنیا میاد، که هیچ نگم، چشای گرد، لبهای خنداو و موهاش! آخ موهاشم فرفری بود!
همین کافیه متقاعد شین دلبرتر از اون نداریم؟ با موهای مجعدش؟
از قضای روزگار گذرش به اینجا هم افتاد. یادمه اولین بار که دیدمش، من مدیر ادبیات بودم، اون کاربر سایت. یه...
خب خب، باز من اومدم نشستم پشت تریبون
حالا قضیه جالب ماجرا اینجاست که، رضوان دلبر و شاعرانه ما کجا و منی که وصله ادبی نوشتن به من نمیچسبد کجا!
ولی خب چه کنیم؛ دلبرمان است دیگر! مگر میتوانیم مسئولیت شریف تبریک تولدش را به دگران بسپاریم؟ نمیشود اصلا! به غیرتمان برمیخورد.
خلاصه، جانم برایتان بگوید، این شانزده سالی قبل بودا، که نصفتون هنوز چشم نگشاده بودید، تو اون اهواز خاکی، یهو یه روز یه دختری به دنیا میاد، که هیچ نگم، چشای گرد، لبهای خنداو و موهاش! آخ موهاشم فرفری بود!
همین کافیه متقاعد شین دلبرتر از اون نداریم؟ با موهای مجعدش؟
از قضای روزگار گذرش به اینجا هم افتاد. یادمه اولین بار که دیدمش، من مدیر ادبیات بودم، اون کاربر سایت. یه...
