- ارسالیها
- 307
- پسندها
- 4,038
- امتیازها
- 16,633
- مدالها
- 12
- سن
- 24
به نام اویی آغاز میکنم که نامش مزین میکند تمام کلامم را
این روزها از هر گوشه که رد میشویم بوی تعفن زبالههای مردم را حس میکنیم. از زیر پل، از گوشههای پست شهر، از پارکهای تاریک و از جویهای خشکیده، بوی اعتیاد و فقر را حس میکنیم. زبالهی غم در دلهایشان جا خوش کرده و قصد ندارد جایش را با مقداری دلخوشی عوض کند. در دل شهر بوی تعفنِ زور و اجبار میآید و صدای فریادهای یک مادر و گریههای دخترکی که از موهایش گرفتهاند و میکشندش. در همین دیار و کمی آن طرفتر صدای زوزهی خاموش سگهایی میآید که نفسهای آخرشان را میکشند و این جا هیچکس از تاوانهایی که بعدها دامان همهمان را میگیرد نمیترسد. اصلاً بیخیال اینها بگذارید کمی هم از...
این روزها از هر گوشه که رد میشویم بوی تعفن زبالههای مردم را حس میکنیم. از زیر پل، از گوشههای پست شهر، از پارکهای تاریک و از جویهای خشکیده، بوی اعتیاد و فقر را حس میکنیم. زبالهی غم در دلهایشان جا خوش کرده و قصد ندارد جایش را با مقداری دلخوشی عوض کند. در دل شهر بوی تعفنِ زور و اجبار میآید و صدای فریادهای یک مادر و گریههای دخترکی که از موهایش گرفتهاند و میکشندش. در همین دیار و کمی آن طرفتر صدای زوزهی خاموش سگهایی میآید که نفسهای آخرشان را میکشند و این جا هیچکس از تاوانهایی که بعدها دامان همهمان را میگیرد نمیترسد. اصلاً بیخیال اینها بگذارید کمی هم از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش