جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متون و دلنوشتهها ◘ شاعران مرد ◘
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
تاریخ شروع
8/2/19
پاسخها
252
بازدیدها
5,993
کاربران تگ شده
هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
اگر شعری آرامتان کرد
دعایی به حال شاعر بد حالش کنید
ثواب دارد...
" دنیا به شاعرها بدهکاره "
___
آریایی حرف می زند
آلمانی ناز می کُنَد
فرانسوی می بوسد
کوبایی سیگار می کِشَد
آمریکایی جنایت می کُنَد
بی شرف تمامِ جهان است...!
| آبا عابدین |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
هر وقت باران می بارد
خیال می کنم به خدا خندیدی
دارد اشک شوق می ریزد
| رسول ادهمی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
میان این همه شهر
من "دربند" تو ام !
با حسرت یک دل سیر "آزادی"
و "میلاد" پروازی بلند
و خیابانی
به طول عشق
در امتداد یک "عصر" ،
"ولی"
با عرض دلتنگی !
و آن "کشاورز" پیر
که تلفظ "بلوار"
برایش سخت ترین کار جهان است
"کارگر" ی در خیابانی شلوغ
پی "انقلاب" و "جمهوری"
و این همه شعر که "فردوسی"
به "میدان" دارد و
"حافظ" و "سعدی" به "خیابان"
با همه عشقی که به تو دارم "تهران"
دلم از همهمه ی هیچ تو می گیرد و
پای دلم گیر آن همه هیچ است هنوز...
| ح پویامنش |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
گاهی ، مثل ساعت 3 ظهر
که برای کارهای صبح دیر است
و برای کارهای عصر ، زود
به جایی میرسیم که ؛
نه آنقدر جوانیم
که به زندگی بیاندیشیم
نه آنقدر پیر
که به مرگ
اینجاست که عشق
تکلیف را روشن می کند
عشق خوب جوانت میکند و
عشق ویرانگر
به مرگ می کشاندت .
| مهدی صادقی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
پنج شنبه ها
سر مزارم
در باد خیرات کن،
موهای خرمایی ات را...
| رضا شکیبا |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
درد دارد که خودت علت لبخند شوی
و دلت در همه حالات پر از غم باشد
| رسول احدی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
به پسرم سفارش کرده ام
اگر در روزگارشان
دختری با موهای سیاه ِ بلند
و چشمانی ویرانگر نبود
قید زندگی را بزند
یقیناً دنیا تمام شده است
| مهدی صادقی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
نصف قهوه ات را که خوردی
بیا
جای فنجان هایمان را عوض کنیم
در کافه های شهر
نمیشود یکدیگر را بوسید
| جواد خدابخشی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
| تقدیم به
roro nei30 *-- |
موج هایی که تو در گوشه موی ات داری
قایقِ دستِ مرا
دستِ چه طوفانی داد ...
| امید احسان زاده |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
می گویند
تنها صداست که می ماند...
لعنتی...
صدایم کن
می بینی
تنها صداست
که ویرانم می کند...
| علیرضا اسفندیاری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.