جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متون و دلنوشتهها ◘ شاعران مرد ◘
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
تاریخ شروع
8/2/19
پاسخها
252
بازدیدها
6,026
کاربران تگ شده
هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
ﻣﻦ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺟﻨﮕﺠﻮﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ
ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺷﻠﯿﮏ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ
ﺑﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ:
" ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻣﺎﻥ ﺑﮕﻮ
ﭘﺪﺭﺕ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﺖ "
| داوود سوران |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
| تقدیم به
Parichehr.s *--- |
خودمانیم...
خدا هم شاعر بوده!
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو از زیر درختان راه میروی خدا آن بالا
لای ابرها نشسته
دستهاش را زیر چانه اش زده
و تو را نگاه میکند!
و زیر لبش زمزمه میکند:
"رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست"
| حامد نیازی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
تو زیبا بودی
و فروردین که داشت
از لابه لای موهات
برای درختان شکوفه می بُرد
تو زیبا بودی
مثل آواز
مثل آواز و پرواز
وتصویر معاشقه ی دو گنجشک
روی شاخه های گلدار درخت گیلاس
| حمید جدیدی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
رنگِ سالِ گذشته را دارد، همهی لحظههای امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را، همچنان میکشم به دنبالم
| محمد علی بهمنی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد!
| گروس عبدالملکیان |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
دلم هوایت را کرد
به آبیِ آسمان زنگ زدم.
خط روی خط بود
ابری به اشتباه
گوشی را برداشت
و هر دو
زار زار
گریه کردیم...!
| حمید جدیدی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
ای
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس داد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
من هم آوازم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند ؟
| فریدون مشیری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
بی تو،
اینجا همه در حبس ابد
تبعیدند!
سال ها
هجری و شمسی
همه بی خورشیدند!
سیر تقویم جلالی،
به جمال تو خوش است
فصل ها را
همه با فاصله ات سنجیدند...
تو بیایی همه ی ساعت ها ثانیه ها
از همین روز،
همین لحظه، همین دم، عیدند...
| قیصر امین پور |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
از هَمان لَحظه که چِشمَم به تـــو اُفتاده دِلَم
مِثلِ بازارِ شبِ عیـــد، پـــُر از تابُ و تَب است
| میرفواد میرشاه |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
زندگى مجموعه اى از اشک و لبخند است
خنده ى شیرین فروردین
بازتاب گریه پربار اسفند است.
اى زمستان! اى بهار
بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار:
گریه امروز ما هم، ارغوان خنده مى آرد به بار!
| فریدون مشیری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.