جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متون و دلنوشتهها ◘ شاعران مرد ◘
نویسنده موضوع
SHIRIN.SH
تاریخ شروع
8/2/19
پاسخها
252
بازدیدها
6,005
کاربران تگ شده
هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.
در حنجرهام شور صدا نیست رفیق
یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق
بگذار که قصه را به پایان ببرم
آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق
| ایرج زبردست |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرتِ جمال تو...بیآرزو شدم!
| صائب تبریزی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
من رسول حسرتم
تو خدای آرزو
تو به ماه رفته ای
من به آه...
| مصطفی حسن زاده |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
داشتم دردهایم را می شمردم،
نداشتنت،
نخواستنت،
ندیدنت،
نماندنت...
این "نون" اول فعل ها را
کاش می شد بِکَنی،
جمعشان کنی یکجا؛
بچسبانی به فعل رفتنت...
| رضا کاظمی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
ای که گفتی جان بِده تا باشدَت آرام جان
جان به غمهایش سپردم نیست آرامم هنوز...
| حافظ |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
باید دلت خوش باشد، وگرنه عید و شادی و تعطیلات در روزها گماند.
باید دوستش داشته باشی وگرنه تنهایی حرف تازهای نیست.
باید دوست داشته شوی، وگرنه بهار همان بهار هر سال است.
باید دلت خوش باشد...
| سید محمد مرکبیان |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
جز کوی تو دل را نبُود منزل دیگر
گیرم که بوَد کوی دگر، کو دل دیگر؟!
| ظریف اصفهانی |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
در سفره ی هفت سین امسال به جای سیب، عکس لبخندت را می گذارم. تنگ ماهی ها را از آب باران پر می کنم. دلم که مثل سیر و سرکه می جوشد را گوشه ی سفره می خوابانم و به درخت توی حیاط می نگرم که باهم کاشتیم و حالا بعد از سالها شکوفه زده.
چه کسی گفته با یک گل بهار نمی شود؟ من با همین چند شکوفه، بهاری را می بینم که در آن، تو با یک بغل سیب در گوشه ی لبانت از راه می رسی و می گویی:
"امسال کلی کار داریم. باید دیوار ها را رنگ کنیم، به کودکان سر چهار راه عیدی بدهیم و سیزده بدر، انگشتانمان را به هم گره بزنیم".
آنوقت خانه به خانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
پدرم دفتر شعری آورد
تکیه بر پُشتی داد
شعر زیبایی خواند
و مرا برد به آرامش زیبای یقین
زندگی شاید
شعر زیبای پدرم بود که خواند...
| سهراب سپهری |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
پدر یعنی شرف یعنی عشیره
پدر یعنی برند یک قبیله
| مهدی تاجیک |
ما سال ها اندوه را بر دوش کشیدیم
و صبح طلوع نکرد.
| محمود درویش |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمیتوان پاسخ جدیدی فرستاد.