شاعر‌پارسی اشعار اسعد گرگانی

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 331
  • کاربران تگ شده هیچ

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
چو گمراهی ز گیتی سر بر آورد
شب بی دانشی سایه بگسترد
بیامد دیو و دام کفر بنهاد
همه گیتی بدان دام اندر افتاد
ز عمری هر کسی چون گاو و خر بود
همه چشمی و گوشی کور و کر بود
یکی ناقوس در دست و چلیپا
یکی آتش پرست و زند و استا
یکی بت را خدای خویش کرده
یکی خورشید و مه را سجده برده
گرفته هر یکی راه نگونسار
که آن ره را به دوزخ بوده هنجار
به فصل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

سه طاعت واجب آمد بر خردمند
که آن هر سه به هم دارند پیوند
از یشانست دل را شاد کامی
وزیشانست جان را نیک نامی
دل از فرمان این هر سه مگردان
اگر شواهی که یابی هر دو گیهان
بدین گیتی ستوده زندگانی
بدان گیتی نهشت جاودانی
یکی فرمان دادار جهانست
که جان را زو نجات جاودانست
دوم فرمان پیغمبر محمد
که آن را کافی بی دین کند رد
سیم فرمان سلطان جهاندار
به ملک اندر بهای دین دادار
ابوطالب شهنشاه معظم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

چو ایزد بنده ای را یار باشد
دو چشم دولتش بیدار باشد
ز پیروزی به دست آرد همه کام
ز به روزی به چنگ آرد همه نام
کجا چیزی بود زیبا و شهوار
کجا مردی بود شایستهء کار
دهد یزدان بدان بنده سراسر
که او باشد بدان هنواره در خور
بدین گونه که داد اکنون به سلطان
گزین از هرچه تو دانی به گیهان
همه مردان در گاهش چنانند
که با ایشان دگر مردان زنانند
ولیکن هست ازیشان نامداری
دلیری کاردانی هوشیاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین

چو سلطان معاصم شاه شاهان

به فال نیک آمد در صفاهان

به شادی دید شهری چون بهاری

چو گوهر گرد شهر اندر حصاری

خلاف شاه او را کرده ویران

کجا ماند خلاف شه به طوفان

اگر نه شاه بودی سخن عادل

به گاه مهر و بخشایش نکو دل

صفاهان را نماندی خشت بر خشت

نکردی کس به صد سال اندر و کشت

ولیکن مردمی را کار فرمود

به شهری و سپاهی بر ببخضود

گنهشان زیر پا اندر بمالید

چنان کز خشم او یک تن ننالید

نه چون دیگر شهان کین کهن خواست

به چشم خویش دشمن را بپیراست

چنان چون یاد کرد ایزد به فرقان

چو گفتی حال بلقیس و سلیمان

که شاهان چون به شهر نو در آیند

تباهیها و زشتیها نمایند

گروهی را که عزّ و جاه دارند

به دست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

چه خواهی نیکوترین ای صفاهان
که گشتی دار ملک شاه شاهان
همی رشک آرد اکنون بر تو بغداد
که او را نیست آنچ ایزد ترا داد
شهنشاهی چو سلطان معظم
به پیروزی شه شاهان عالم
خداوندی چو بوالفتح مظفر
ز سلطان یافته هم جاه و هم فر
هم از تخمه بزرگ و هم ز دولت
هم از پایه بلند و هم ز همت
هم از گوهر گزیده هم ز اختر
هم از منظر ستوده هم ز مخبر
چو مشرق بود اصلش هامواره
بر آینده ازو ماه و ستاره
کنون زو آمده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

چو کوس از درگه سلطان بغرّید
تو گفتی کوه و سنگ از هم بدرّید
به خاور مهر تابان رخ بپوشید
به گردون زهره را زهّره بجوشید
سپاهی رفت بیرون از صفاهان
که صد یک زان ندیدند ایچ شاهان
خداوند جهان سلطان اعظم
برون رفت از صفاهان شاد و خرم
رکابش داشت عژ جاودانی
چو چترش داشت فر آسمانی
به هامون بود لشکر گاه سلطان
زبس خرگاه و خیمه چون کهستان
پلنگ و شیر در وی مردم جنگ
بتان نغز گور و آهو و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
آغاز داستان ویس و رامین

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی
» ویس و رامین

نوشته یافتم اندر سمرها
ز گفت راویان اندر خبرها
که بود اندر زمانه شهریاری
به شاهی کامگاری بختیاری
همه شاهان مو را بنده بودند
ز بهر او به گیتی زنده بودند
نوشته یافتم اندر سمرها
ز گفت راویان خبرها
به پایه بت تراز گردنده گردون
به مال افزونتر از کسری و قارون
گه بخشش چو ابر نوبهاری
گه کوشش چو شیر مرغزاری
به بزم اندر چو خورشید در فشان
به رزم از پیل و از شیران سرافشان
ضشده کیوان ز هفتم چرخ یارس
به کام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sama_Shams

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا