متفرقه "پندنامه ای ارزشمند"

  • نویسنده موضوع miss_rahil
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 59
  • بازدیدها 1,394
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
ازدو کس پرهیز کن ای هوشیار

تا نه‌بینی نکبتی در روزگار

اول از دشمن که او استیزه روست

انگهی از صحبت نادان دوست

خویش را از نود دشمن دور دار

یار نادان را زخود مهجور دار

ای پسر کم گوی با مردم درشت

ور بگویی از تو گردانند پشت

بهترین خلق می‌دانی کراست

آنکه داد انصاف و انصافش نخواست

چون حدیث خوب گویی با فقیر
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
در جهان دانی که گردد معتبر

آنکه او را باک نبود از خطر

کم کند با کس وفا این روزگار

جور دار نیست‌اش با مهر کار

آنکه با تو روز غم می‌بست کار

روز شادی هم بپرس‌اش زینهار

روز نعمت گر تو پردازی بکس

روز محنت باشدت فریاد رس

چون بیابی دولتی از مستعان

اندر آن دولت مبر از دوستان

مر ترا هر کس که او در غم بود

چو رسد شادی همان همدم بود
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
معرفت حاصل کن ای جان پدر

تا بیابی از خدای خود خبر

هر که عارف شد خدای خویش را

در فنا بیند بقای خویش را

هر که او عارف نشد او زنده نیست

قرب حق را لایق و ارزنده نیست

هر که او را معرفت حاصل نشد

هیچ با مقصود خود واصل نشد

نفس خود را چون شناسی با هوا

حق تعالی را بدانی با عطا

عارف آن باشد که باشد حق شناس

هر که عارف نیست نبود جنس ناس

هست عارف را بدل مهر و وفا

کار عارف جمله باشد با صفا

هر که او را معرفت بخشد خدای

غیر حق را در دل او نیست جای

نزد عارف نیست دنیا را خطر

بلکه بر خود نیست‌اش هرگز نظر

معرفت فانی شدن در وی بود

هر که فانی نیست عارف کی بود

عارف از دنیا و عقبی فارغست

زانچه باشد غیر مولی فارغست

همت عارف لقای حق بود

زانکه در خود فانی مطلق بود

با چه ماند این جهان گویم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
در ورع ثابت قدم باش ای پسر

گر همی خواهی که گردی معتبر

خانهٔ دین گردد آباد از ورع

لیک می‌گیرد خرابی از طمع

هر که از علم ورع گیرد سبق

دور باید بودنش از غیر حق

ترسکاری از ورع پیدا شود

هر که باشد بی ورع رسوا شود

با ورع هر کس که خود را کرد راست

جنبش و آرامش از بهر خداست

آنکه از حق دوستی دارد طمع

در محبت کاذبش دان بی ورع

چیست تقوی ترک خواهــش نـفس و حرام

از لباس و از نوشید*نی و از طعام

هرچه افزونست اگر باشد حلال

نزد اربـاب ورع باشد وبال

چون ورع شد یار با علم و عمل

حسن اخلاصت بباید بی خلل

ناگهان ای بنده گر کردی گـ ـناه

توبه کن درحال و عذر آن بخواه

چون گناهت نقد آید در وجود

توبهٔ نسیه ندارد هیچ سود

در انابت کاهلی کردن خطاست

بر امید زندگی کان بی وفاست
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
تا توانی ای پسر خدمت گزین

تا رود اسب مرادت زیر زین

بندهٔ چون خدمت یزدان کند

خدمت او گنبد گردان کند

بهر خدمت هر که بر بندد میان

باشد از آفات دنیا در امان

هر که پیش مقبلان خدمت کند

ایزدش با دولت و حرمت کند

خادمان را هست در جنت مآب

روز محشر بی حساب و بی عذاب

خادمان باشند اخوان را شفیع

جای ایشان درجهان باشد رفیع

گرچه خادم عاصی و مفسد بود

بهتر از صد عابد ممسک بود

می‌دهد هر خادمی را مستعان

اجر و مزد صایمان قایمان

بهر خدمت هر که بربندد کمر

از درخت معرفت یابد ثمر

هر که خادم شد جنانش می‌دهند

مر ثواب غازیانش می‌دهند
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
ای برادر دار مهمان را عزیز

تا بیابی رحمت از رحمن تو نیز

مؤمنی کو داشت مهمان را نکو

حق گشاید باب رحمت را برو

هر کرا شد طبع از مهمان ملول

از وی آزارد خدا و هم رسول

بندهٔ کو خدمت مهمان کند

خویش را شایستهٔ رحمن کند

هر که مهمان را بر وی تازه دید

از خدا الطاف بی اندازه دید

از تکلف دور باش ای میزبان

تا گرانی نبودت از میهمان

میهمان هست از عطاهای کریم

هر که زو پنهان شود باشد لییم

خیره بر خوان کسی مهمان مشو

چون رسد مهمان ازو پنهان مشو

هر که مهمانت شود از خاص و عام

پیش او می‌باید آوردن طعام

زانکه داری اندک و بیش ای پسر

برد باید پیش درویش ای پسر

نان بده با جایعان بهر خدای

تا دهندت در بهشت عدن جای

هر که ثوبی بر تن عاری دهد

در دو عالم ایزدش یاری دهد

گر بر آری حاجت محتاج را

بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
سه علامت دان که در احمق بود

اولا غافل زِ یاد حق بود

گفتن بسیار عادت باشدش

کاهلی اندر عبادت باشدش

ای پسر چون احمق و جاهل مباش

یک دم از یاد خدا غافل مباش

هر که او از یاد حق غافل بود

از حماقت در ره باطل بود

هیچ از فرمان حق گردن متاب

بهر وام آزاده را دامن متاب

باطلی را ای پسر گردن منه

نقد مردان را بهر کودن مده

در قضای آسمانی دم مزن

هر کس را بیش بین و کم مزن

دست خود را سوی نامحرم مدار

جانب مال یتیمان هم مدار

تا توانی راز با همدم مگوی

گر تو باشی نیز با خود هم مگوی

تا شوی مقبل و آزاد ای عزیز

بی طمع می‌باش اگر داری تمیز
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
هست فاسق را سه خصلت در نهاد

باشد اول در دلش حب فساد

حرفه‌اش آزردن خلق خداست

دور دارد خویش را از راه راست
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
هست ظاهر سه علامت در شقی

می‌خورد دایم حرام از احمقی

بی‌طهارت باشد و بی گاه خیز

هم از اهل علم باشد درگریز

ای پسر مگریز از اهل علوم

تا نسوزد مر ترا نار سموم

تا توانی هیچ کس را بدمگوی

پیش مردم هم ز باب خود مگوی

معرفت داری کره بر زر مبند

چون رسد مهمان برویش درمبند

با طهارت باش و پاکی پیشه کن

وز عذاب کور نیز اندیشه کن
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
سه علامت ظاهر آمد در بخیل

با تو گویم یاد گیرش ای خلیل

اولا از سایلان ترسان بود

وز بلای جوع هم لرزان بود

چون رسد در ره بخویش و آشنا

بگذرد چون باد و گوید مرحبا

نبود از مالش کسی را فایده

کم رسد با کس ز خوانش مایده
 
امضا : miss_rahil
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا