اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار دوبیتی فریاد | علی انصاری جابری کاربر انجمن یک رمان

[Aliansari]

Aliansari:

من و قلبی که دائـم بی قـراره

و هَشتی که گِرو در پیش چاره


به نُه افـلاک و در هـفت آسمانم

خـدا دانـد نـدارم یـک سـتاره

 

[Aliansari]

رُخم زرد و دلم پر درد و آهه

و ناشکریِ من قطعاً گناهه


درین بحران آب و خشکسالی

هنوزم چشمهٔ چشمم به راهه

 

[Aliansari]

عاشق این دوبیتیم شدم:



وِلـم میـل جـفا داره دل من

بسی جای چرا؟ داره دل من


تو تیر از سنگر همرزم خوردی

ولی مرغت یه پا داره دل من

 

[Aliansari]

به قلبم تیر طعنه بس زد و رفــت

و حرفم پیش هر ناکس زد و رفــت


به گریه دست به دامانش شدم مـن

تَغَیُر کرد و دستم پس زد و رفــت

 

[Aliansari]

تو که رفتی دیارم شد خزانگاه

بسـی دلشوره دارم ناخوداگاه


انصاری جامه کوری به تن کن

چرا که یوسفت افتاده در چاه

 

[Aliansari]

رئیس قافله تا می توانی

برانش کاروان زندگانی


وفا اصلا ندارند این جماعت

ببر مـا را دیـار جاودانی

 

[Aliansari]

تو که رفتی خزان آمد به باغم

شده متروکه قصـر چلـچراغم


به عزلت رو نهادم بهـر تسکین

شدم شاعر جنـون آمد سراغم

 

[Aliansari]

عالم درد هو احد دردک لیدری

احد غصه اَت فه عینک لیگری


احد غیر من دموعتی که ینساب

له من گلبی خابر عنده له جگری





علی انصاری جابری



معنی شعر عربی :

خیلی درد کسی دردت نَدونه

کسی غصه از تو چشم هات نَخونه

کسی غیر از اشکام که می‌ریزه

نه از قلبم (و جیگرم) که خون بدونه

 

[Aliansari]

کمان ابرو، به یک ناز و اشاره

هزاران کشت و مجروح بیشماره


بسی آواره و خانه به دوش کرد

خدایا شهر عشق قانون نداره؟

 

[Aliansari]

بتا عشقت دمارم را در اورد

مرا از زندگانی کرده دلسرد


من از میشِ وصالت چی ندیدم

فقط گرگ فراقت زخمی ام کرد