شهباز: حوصله بیپولی و بیکسی رو ندارم.
علی: پولداری که واست بیکسی و صاف و صوف نمیکنه مؤمن. اون کسی که واست کسی باشه اینور بیپولیته. اصلاً خود پولداریه که برات کس نمیذاره. اون کسی که رفیق پولداریت باشه، ناکسه.
دیالوگ های ماندگار فیلم ابد و یک روز:
– محسن :
سمیه نرو …
تو بری این آبجیات به مامان آب و غذا نمیدن
که دستشوییش نگیره ….
****
– می دونی چرا مرتضی همیشه با خوشحالی از بدبختیای مردم حرف میزنه؟ میخواد ما فکر کنیم خیلی هم بدبخت نیستیم!
****
– (پریناز ایزدیار) : داداش ابد و یک روز یعنی چی؟ / مرتضی (پیمان معادی) : یعنی کل عمرتو تو زندونی، حبس ابد که بهت بخوره ممکنه عفو بخوره بهت بعد ده ـ پونزده سال آزاد بشی، ولی ابد و یک روز که بهت بخوره، امکان نداره آزاد بشی. یه روز بعد مرگت آزادت میکنن
*****
سمیه(پریناز ایزدیار):لیلا یه کم پاک کن اون ماتیکو مرتضی و محسن نبیننت اینجوری تو خیابون , لیلا …
*****
– مرتضی(پیمان معادی) به برقکار:اوستا بزنم این کنتور رو برق قطه شه؟ برقکار:شما دست به برق نزن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
علی ( بهرام رادان ) : وقتی از ایستگاه مترو اومدم بالا, آسمون مثل همیشه کدر و بد رنگ بود. توی هوا پر از دود بود و من نمی دونستم که این آخرین باریه این هوای کثیفو, به ریه های سوختم فرو میدم!
از وقتی هانیه؛ همسرم, گذاشته رفته, دیگه دلم به کار نمیره. بعضی از برنامه ها رو قبول نمی کنم, با بعضی هاش بد قولی می کنمو نمیرم, یا سر مجلس خوابم مي بره, یا می زنم زیر گریه!
مثل اون شب, تو کنسرت نمایشگاه, که انقدر پاتیل بودم که یادم نبود هانیه رفته. خیال می کردم مثل همیشه تو رديف جلو نشسته و با نگاه شیفته به من خیره شده. تو میکروفون گفتم : " مرسی, ممنون. امشب یه موجود خیلی عزیزی اینجاست كه بايد ازش تشكر كنم.هانیه؛ همسرم." واقعیتش تالاپ خورد تو کلم. هانیه اونجا نبود!