خاطرات مدرسه

  • نویسنده موضوع nana :)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,351
  • کاربران تگ شده هیچ

Narges_D

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/6/18
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
20,503
امتیازها
48,373
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • #11
یکی ازخاطرات من آشنایی بادوستمه..
من داشتم بادوستم قدم می زدیم که پام بهش خورد.. گفتم ببخشیدگفت نمی بخشم.. منم گفتم به درک.. بعدسرکلاس چون جلوم بوداون قدرحرف زدیم که صمیمی شدیم..
منم همزادموپیداکردم.
 
امضا : Narges_D

Shabnm

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/12/18
ارسالی‌ها
218
پسندها
9,068
امتیازها
23,913
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #12
148404
اون درازه که نوشتم N که ایشونه nana :) nazy.8
اون گنده هه بغل من که me هستش اوشونه amrouje Mehrasa.8
اون sh از همه کوچیک تره هم خیر سرم منم-_-البته اونقد نیستما خدایی. یکم جو دادیم.
 
آخرین ویرایش

Shabnm

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/12/18
ارسالی‌ها
218
پسندها
9,068
امتیازها
23,913
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #13
148405
اینم عکس بچگی مهرآسا:) amrouje Mehrasa.8
148406
اینم بی شخصیت بازیای مهرآسا:/و ذهن خرابش. 148408

اینجام ک مثل همیشه آزادی رو مخشه(آزادی دختری در کلاس ما که به من علاقه وافِری داره:/) . چیکارش دارید. نگا کنید چقد رو مخشه که دست خط زیباش تبدیل به این هیولا خط شده. 148410
اینم که لوس بازیا و حسودیاش :106: :24: :131:
 
آخرین ویرایش

Shabnm

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/12/18
ارسالی‌ها
218
پسندها
9,068
امتیازها
23,913
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #14
148411148412
اینم فاطی کماندو معروف به چُلُپْس من!! که همیشه لپش چسبیده به من و تو انجمن نیست. 148415
به بههههه اینم هنر نمایی جذاب خودم. اصن من باید خطاط شم:/اونم فقط لاتین.اون خطه رو متنه کتابمم یه بچه بی تربیت نازی دوساله ازکرج کشیده:/
nana :) nazy.8
148416
اینجام که مامان فاطی کماندو میخواست از خونه بندازتش بیرون گفته بود یا من یا اون. :53::smoke:
 

Shabnm

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/12/18
ارسالی‌ها
218
پسندها
9,068
امتیازها
23,913
مدال‌ها
3
سطح
4
 
  • #15
یکی از خاطرات جذاب هم اینکه ما یه معلم شیمی داشتیم. که این معلم عزیز که همه کلاس انقدرررر دوسش داشتن ک نگم براتون:/این میومد به ما میگف فلان صفحه تا فلان صفحه رو بخونید یا الان میپرسم یا حالا میگف جلسه بعد دقت کنید که اصلا به ما درس نمیداد:/بعد تازه ی بار ما رو تهدید کرد گفت دگ درس نمیدم بهتون. جاتون خالی کل کلاس منفجر شد از خنده. اخه لنتی مگ درس دادی اصلا. و پس از این عمل رکیک دستشو مثلا قایمکی میزاشت رو پاش. گوشی تو دستش خودشم پشت اون سکو مخصوص معلما مینشست. ماعم که عر عر اصلااا خدا شاهده که نمیفهمیدیم ایشون داره گوشی بازی میکنه‌:/
این معلم عزیز ما انواع اقسام عمل ها از بینی تا تزریق ژل به لب و تتو و.. همه رو انجام داده بود. یدونه فقط مونده بود بره ناخن بکاره. حالا تیپاشو نگم براتون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

nana :)

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/6/18
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
یکی از خاطرات جذاب هم اینکه ما یه معلم شیمی داشتیم. که این معلم عزیز که همه کلاس انقدرررر دوسش داشتن ک نگم براتون:/این میومد به ما میگف فلان صفحه تا فلان صفحه رو بخونید یا الان میپرسم یا حالا میگف جلسه بعد دقت کنید که اصلا به ما درس نمیداد:/بعد تازه ی بار ما رو تهدید کرد گفت دگ درس نمیدم بهتون. جاتون خالی کل کلاس منفجر شد از خنده. اخه لنتی مگ درس دادی اصلا. و پس از این عمل رکیک دستشو مثلا قایمکی میزاشت رو پاش. گوشی تو دستش خودشم پشت اون سکو مخصوص معلما مینشست. ماعم که عر عر اصلااا خدا شاهده که نمیفهمیدیم ایشون داره گوشی بازی میکنه‌:/
این معلم عزیز ما انواع اقسام عمل ها از بینی تا تزریق ژل به ل**ب و تتو و.. همه رو انجام داده بود. یدونه فقط...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : nana :)

amrouje

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
5/1/19
ارسالی‌ها
446
پسندها
17,775
امتیازها
39,173
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • #17
Shabnm Shabnm.8
بیشعورترین رفیقم که با کُلی
شور و شوق براش یه چیزی سِند میکنم؛
لبخند میزنه میگه: تکراریه، قبلا دیدم:)
 
امضا : amrouje

amrouje

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
5/1/19
ارسالی‌ها
446
پسندها
17,775
امتیازها
39,173
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • #18
nana :) nazy.8 Shabnm Shabnm.8
یه رفیقاییم هستن
چشمایِ عقاب رو دارن:/
مثلا تو خیابون کلی آدم ریخته
ولی اونا بین جمعیت میتونن دوست‌پسره چندسال پیشتو تشخیص بدن
و بگن عه مَمَد بودا دیدیدش؟!
 
امضا : amrouje

nana :)

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/6/18
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
یادش به خیر
یه معلم زمین شناسی داشتیم که خیلی عصبی بود ولی دوست داشت بچه‌ها دوستش داشته باشن بخاطر همین توی عصبانیت لبخند گنده‌ای می‌زد که ما بیش‌تر می‌ترسیدیم ازش (مثل این استیکره :sisi2:)
بنده خدا موهاش انگار آتیش گرفته و مثل برق زده ها روی هوا بود و وقتی هم رژ می‌زد، انگار ماکارنی خورده دور لبش روغنی شده بود
 
آخرین ویرایش
امضا : nana :)

nana :)

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
19/6/18
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
یک سوتی زیبا سر زنگ زیست!
درس زیست شناسی یسری مسئله ژنتیک داره یکی از بچه ها داشت برام می‌خوند تا پای تخته بنویسم که به این صورت بود:
از ازدواج دختر و پسری...
ولی متاسفانه اشتباهی شنیدم و نوشتم:
از ارتباط دختر و پسری...
معلم کلا نا امید شد از این ذهن :/

amrouje Schönنبودی جات خالی
 
امضا : nana :)

موضوعات مشابه

عقب
بالا