وان شات ∆•° وان شات رمان | مگه رمانت چی داره؟ °•∆

[MehrDãd.K]

به نام او

اینکه وان شات چیه ، وان شات یه نما از یه رمان داستانه ... چیزی شبیه تیزر یه فیلم ... !
نمی خوام اختصاصی بند کنیم به وان شات و اصل و اصولاش ،
اینجا قسمتی از رمان های بچه ها رو قرار می دیم ...
اینجا بخشی از رمانتون رو که از نظر خودتون جذاب تره (بدون محدودیت خطوط) برای من بفرستید و توضیح بدید ،
رمانتون چی داره که ممکنه برای نویسنده جذاب باشه ...
فقط در نظر داشته باشید قسمت کوتاه رو معمولا افراد بیشتر می خونن، تا پست بلند رو .
برای نمونه ، یه کار از خودم رو می ذارم ...
لازم هم نیست حتما رمان رو توی انجمن در حال تایپ داشته باشید !
لطفا از خودتون پستی نذارید و توی پی وی برای من بفرستید .
چون دلم نمی خواد تاپیک بی نظم باشه ... !
یه نوع تاپیک...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MehrDãd.K]

نام رمان : کــآریـزما
نام نویسنده : سنــاتور
تگ : ویژه
وضعیت : در حال تایپ
لینک : رمان کاریزما | کلیک کنید
وان شات :
-[ کاش آن روز، هیچ اصراری برای دیدن چهره اش نداشتم. ملکه ی زیبایی ام، دیگر زیبا نبود. کاش نگاهش نمی کردم...
گیسوان لختش را کنار می زنم و به آرامی از دور گردنش باز می کنم، گردنی که اگر پشت آن را نگیرم، تا می خورد. تار تار موهایش را، آرام جا به جا می کنم. مو خوره زده است، گره به گره اش را باز می کنم.سعی می کنم...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MehrDãd.K]

نام رمان: بقا: مرگ دوباره!
نام نویسنده: فاطمه.میم [ Fatemeh.M ]
تگ: ویژه
وضعیت: در حال تایپ
لینک: بقا: مرگ دوباره! | کلیک کنید
وان شات:
-[ این وقت سال این بیابون پر از طوفان‌های وحشت‌ناکه؛ چرا اومدین؟ اگه باد تیغه‌ی یکی از کاکتوس‌های سمی رو به سمت شما پرت کنه بیمار می‌شین یا حتی ممکنه بمیرین، تازه موجودات پنهان از دیده هم ممکنه سراغ شما بیان!
آتنا آب دهانش را سخت قورت داد و سخت‌تر نفس...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MehrDãd.K]

نام رمان : اشک عشق آتشین
نام نویسنده : غزل نارویی
وضعیت : کامل شده-فروشی
لینک : رمان اشک عشق آتشین | کلیک کنید
وان شات :
-[ دستانش یخ بست و قلبش برای مدتی از کار ایستاد. چهره آن مرد به شدت وحشتناک بود. نه نه! باور نمی کند. او هنوز خواب است؟ تمام کلیپ ها و چیز های وحشتناکی را که به عمرش دیده بود، به یاد آورد و بیش از پیش لرزید. اتاق بسیار سرد بود، طوری که استخوان هایش تیر می کشید. نگاه لرزان و مضطربش را به دیوار های مشکی رنگ دوخت. ناگهان در با صدای بدی باز شد. معلوم است که مدتهاست...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MehrDãd.K]

نام رمان: شکافِ ضمیر
نام نویسنده: آدینه
وضعیت: در حال تایپ
لینک:رمان شکاف ضمیر | کلیک کنید
وان شات:
-[ خودکار توی دست چپش را روی میز گذاشت و برگه را با دو دست رو به روی خودش گرفت و گفت:
-خب جالبه! طبق گزارشی که الان رو به روی من هست، شما در فراری دادن ساقی مواد دخیل بودید و نکته جالب تر که وقتی بیرون از این اتاق در کلانتری شما رو گشتن با مدارکی مواجه شدیم که امروز صبح از آقای مهندس رفیعی زده...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MehrDãd.K]

نام رمان : انقراض گروهی
نام نویسنده : اشکی
ژانر:تخیلی ،علمی،عاشقانه
وضعیت : در حال تایپ
لینک : رمان انقراض گروهی | کلیک کنید
وان شات:
صدای جیغ های کر کننده در گوش هایم می پیچید وبر ترسم دامن میزدند ومن دوباره در همان خلع آکنده از سیاهی معلق بودم .نمی دانستم در کدام ارتفاعات به سر میبرم.
شاید هم اصلا در عمق بودم؟!حالم شبیه برگ خزان دیده کف پیاده رو بود که خبر نداشت از عاقبتش وباد با میل خودش اورا گاه به قعر آسمان می بردو گاه در...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Afsaneh.Norouzy]

تاپیک قفل شد