مهرم ز حرمان شد فزون
شوقی ز حسرت کم نشد
هر چند حسرت بیش شد
شوق و محبت کم نشد
تخم امید ما ازو
نارسته ماند از بینمی
اما به کشت دیگران
باران رحمت کم نشد
خوش بخت تو ای مدعی
کاینجا که من خوارم چنین
با یک جهان بیحرمتی
هیچت ز حرمت کم نشد
عمری زدم لاف سگی
اما چه حاصل چون مرا
با اینهمه حق وفا
خواری و ذلت کم نشد
وحشی ازو بر خاطرم
پیوسته بود این گرد غم
ز آیینهٔ من هیچگه
گرد کدورت کم نشد...
#وحشی
♦️