داستان کودک داستان کودک حرفهای درخت کهنسال | ( ASHKSHORKH) کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ℱℳℋ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 214
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ℱℳℋ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/5/19
ارسالی‌ها
42
پسندها
1,071
امتیازها
6,278
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد داستان کودک: ۱۴
ناظر : SELENE _QUEEN❤F_


نام داستان کوتاه: حرف‌های درخت کهن‌سال
نام نویسنده:ASHKSORKH ( کاربر انجمن یک رمان)
جنسیت مخاطب: برای تمامی سنین
ژانر: #تخیلی
گروه سنی: ب
خلاصه: وقتی کلمه درخت را می‌شنوم، یاد زمانی می‌افتم که از فرط خستگی و ناتوانی به تنه و سایه درختی تنومند و کهن‌سال پناه بردم؛ بعد از کمی استراحت از خواب شیرین خود بیدار شدم که ناگاه صدایی شنیدم. بعد از کمی جست وجو در اطرافم پی بردم که صدای صحبت یک کبوتر زیبای سینه سرخ با درخت فروتن و... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℱℳℋ

ℱℳℋ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/5/19
ارسالی‌ها
42
پسندها
1,071
امتیازها
6,278
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
آینده، کتابی است که امروز می‌نویسی، پس چیزی بنویس که فردا از خواندش لذت ببری... .
***
وقتی کلمه درخت را می‌شنوم، یاد زمانی می افتم که فرط خستگی و ناتوانی به تنه و سایه درختی تنومند و کهن‌سال پناه بردم؛ بعد از کمی استراحت از خواب شیرین خود بیدار شدم؛ که ناگهان صدایی شنیدم. بعد از کمی جست و جو در اطرافم پی بردم که صدای صحبت یک کبوتر زیبای سینه سرخ با درخت فروتن و کهن‌سال است؛ خیای شوکه شدم و از شدت هیجان و ترس چنان جیغی کشیدم که آن گنجشک بینوا از ترس به پرواز در آمد و درخت کهنسال چنان با غضب وخشم مرا نگاه کرد که حس کردم روح از بدنم جدا شد و عزرائیل را دیدم که برایم دست تکان می‌دهد.
درخت با صدایی خش‌دار و کفتی گفت:
- مگر جن دیده‌ای، فرزند آدم؟
گفتم:
- دست کمی هم از دیدن جن ندارد... .
و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℱℳℋ

ℱℳℋ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/5/19
ارسالی‌ها
42
پسندها
1,071
امتیازها
6,278
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
از درخت پرسیدم:
- تو چگونه تغذیه می‌کنی؟ چه فوایدی داری؟
درخت گفت:
- وقتی که دانه‌ای بیش بودم مرا کاشتند و بعد از آن خورشید با اشعه‌های درخشان خود به من انرژی می‌دهد، ابر با قطرات ریز و درشت باران خود ریشه‌های مرا سیراب می‌کند، باعث رشد من می‌شود. با تجزیه
فضولات حیوانی کرم خاکی کود من تهیه میشه تا ثمره‌های من پر از ویتامین بشه. من با جذب کربن دی اکسید و آزاد کردن اکسیژن هوایی پاک شاد پر از طراوت را به تو و هم نوعانت هدیه می‌کنم .
از درخت پرسیدم که:
- ثمره‌های تو چه هستند؟ تو چه کاربردی داری؟
گفت:
- من و تمام هم نوع‌هایم ثمره‌های مختلفی داریم، البته بستگی به نوع خاک ،آب و هوای‌مان دارد. مثلاً در جاهای گرم و خشک: رطب و پسته، انار و موز و... در جاهای مرطوب: برنج، پرتقال، ذرت، چای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℱℳℋ

ℱℳℋ

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/5/19
ارسالی‌ها
42
پسندها
1,071
امتیازها
6,278
مدال‌ها
7
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
درخت گفت:
- دقت کرده‌ای به دوستانم؟ برخی از آن‌ها شاخه‌های‌شان بر افراشته و آسمان خراش هستند؟ آن‌ها درحال قنوت هستند. برخی دیگر هم خمیده هستند؟ گویی در حال رکوع‌اند و برخی دیگر هم آن‌چنان شاخه‌هایشان بر زمین گسترده‌اند؟ گویی در حال سجده هستند.
آری ما هم این‌گونه خدای یکتا را عبادت می‌کنیم.
و اخرین سوال خود را از درخت کهنسال ‌‌پرسیدم:
- مهم‌ترین سوال من این است، آیا انسان‌ها را دوست داری؟
درخت کمی فکر کرد و گفت :
- دروغ نمی‌گویم، من از دست هم‌نوعانت بسیار ناخشنود و عصبی هستم؛ چرا که آنها با هر وسیله نوک تیزی بر روی تنه‌های ما خش می‌اندازند و یادگاری می‌نویسند. شاخه‌های ما را میوشکنند و با هم بازی می‌کنند. با سنگ و تیرکمان چوبی و پلاستیکی گنجشک‌هایی که بر ما پناه آورده‌اند را می‌زنند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ℱℳℋ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا