نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,776
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #991
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشببه خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردانخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایابود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب
شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابیکشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب
شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا امابه غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب
چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شدگرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #992
بوده است یار بی من اگر دوش با رقیبیا من به قتل می‌رسم امروز یا رقیب
شکر خدا که مرد به ناکامی و ندیدمرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
با یار شرح درد جدائی چسان دهمچون یک نفس نمی‌شود از وی جدا رقیب
هم آشناست با تو و هم محرم ای دریغظلم است با سگ تو بود آشنا رقیب
در عاشقی هزار غم و درد هست و نیستدردی از این بتر که بود یار با رقیب
با هاتف آنچه کرده که او داند و خدابیند جزای جمله به روز جزا رقیب
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #993
شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشبشبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب
به چشمی روی آن مه بینم از شوق و به صد حسرتز بیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب
دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبرسخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #994
چون شیشه‌ی دل نه از ستم آسمان پر استمینای ما تهی است دل ما از آن پر است
ای عندلیب باغ محبت گل وفاکم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
خالی است گر خم فلک از باده‌ی نشاطغم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است
سرو تو را به تربیت من چه احتیاجنخل رطب فشان تو را باغبان پر است
جانی نماند لیک اگر جان طلب کنیبهر تن ضعیف من این نیم جان پر است
هاتف به من ز جور رقیب و جفای یارکم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #995
قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیستبر خاک آستانه‌ی او سرنهاده کیست
چون بر سمند آید و خلقیش در رکابهمراه او سوار کدام و پیاده کیست
در کوی او عزیز کدام است و کیست خاردر بزم او نشسته که و ایستاده کیست
عزت ز محرمان بر او بیشتر کراستدارد کسی که حرمت از ایشان زیاده کیست
آن کس که ساغر می نابش دهد کداموان کس که می‌ستاند از او جام باده کیست
رندی که باز بسته در عیش بر جهانتنها به روی او در عشرت گشاده کیست
اغیار سر نهاده فراغت به پای یار
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #996
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشتکه اول از دل مجروح من نشان نگذاشت
ز بی‌وفایی گل بود مرغ دل آگاهاز آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت
ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدمرضا به رخنه‌ی دیوار و باغبان نگذاشت
رسید کار به جایی که یار بگذاردز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت
ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفلکدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت
شکایتی ز سگانت نبود هاتف رابر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #997
هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیستعاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سودآنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
در حریمش بار دارم لیک در بیرون درکرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یارمی‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغکز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگوگوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #998
حرف غمت از دهان ما جستیا آتشی از زبان ما جست
رو جانب دام یا قفس کردهر مرغ کز آشیان ما جست
یک‌یک ز نشان فراتر افتادهر تیر که از کمان ما جست
آتش به سپهر زد شراریکز آه شررفشان ما جست
غیر از که شنید سر عشقتحرفی مگر از دهان ما جست
ز انسان که خورد نسیم بر گلتیر تو ز استخوان ما جست
هاتف چو شراره‌ای که ناگاهز آتش جهد از میان ما جست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #999
لبم خموش ز آواز مدعا طلبی استکه مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است
حکیم جام جم و آب خضر چون گویدمراد جام زجاجی و باده‌ی عنبی است
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پیشکرفشان لبش از خنده‌های زیر لبی است
شب از جفای تو می‌نالم و چو می‌نگرمهمان دعای تو با ناله‌های نیمه شبی است
به یک کرشمه‌ی چشم فسونگر تو شودیکی هلاک یکی زنده این چه بوالعجبی است
برد دل از همه کس نظم او که هاتف راملاحت عجمی و فصاحت عربی است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,000
ای باده ز خون من به جامتاین می به قدح بود مدامت
خونم چو می ار کشی حلالتمی بی من اگر خوری حرامت
مرغان حرم در آشیان‌هادر آرزوی شکنج دامت
بالای بلند خوش خرامانافتاده‌ی شیوه‌ی خرامت
ماه فلکش ز چشم افتاددید آنکه چو مه به طرف بامت
نالم که برد بر تو ناممآن کس که ز من شنید نامت
هر کس به غلامی تو نازدهاتف به غلامی غلامت
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا