نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,765
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #981
جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی راکه سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را
به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرتکه از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردمبه امیدی که سازم مهربان نامهربانی را
چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خودتذرو بی‌پناهی قمری بی آشیانی را
مکن آزار جان هاتف آزرده جان دیگرکزین افزون نشاید خست جان خسته جانی را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #982
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجاذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ایورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا
ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلبتا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراقاین تن لاغر کجا بار غم هجران کجا
در لب یار است آب زندگی در حیرتمخضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کندتا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #983
تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌هامن و این دشت بی‌پایان و بی‌حاصل دویدن‌ها
تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوشمن و شب‌ها و درد انتظار و دل طپیدن‌ها
نصیحت‌های نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدیچها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدن‌ها
پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخرخوشا ایام آزادی و در گلشن دویدن‌ها
کنون در من اگر بیند به خواری و غضب بیندکجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدن‌ها
تغافل‌های او در بزم غیرم کشته بود امشبنبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #984
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اماشبی با او بسر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما
مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدمشکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما
ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گلز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما
خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب اواز آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما
به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستارانطبیبش کاش می‌آمد به بالین عنقریب اما
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #985
جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین باداغمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا
بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهیشادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا
هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازدچون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا
با مدعی از یاری گاهی نظری داریلطف تو به او باری چون هست همین بادا
جز کلبه‌ی من جائی از رخش فرو نایییا خانه‌ی من جایت یا خانه‌ی زین بادا
گر هست وفا گفتی هم در تو گمان دارمدر حق منت این ظن برتر ز یقین بادا
پیش از هم کس افتاد در دام غمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #986
ناقه‌ی آن محمل نشین چون راند از منزل مراجان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا
ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شویشمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا
بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشتکشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا
بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشمجهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا
خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشقغرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا
چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولیمشکل از تدبیر آسان گردد این مشکل مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #987
گل خواهد کرد از گل ماخاری که شکسته در دل ما
از کوی وفا برون نیائیمدامن‌گیر است منزل ما
مرغان حرم ز رشک مردندچون بال فشاند بسمل ما
نام گنهی نبرد تا کشتما را به چه جرم قاتل ما
کار دگر از صبا نیامدجز کشتن شمع محفل ما
بی‌رحمی برق بین چه پرسیاز کشته ما و حاصل ما
خندد به هزار مرغ زیرکدر دام تو صید غافل ما
هاتف آخر به مکتب عشقطفلی حل کرد مشکل ما
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #988
نوید آمدن یار دلستان مرابیار قاصد و بستان به مژده جان مرا
فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یارفغان که نیست اثر ناله و فغان مرا
فغان که تا به گلستان شکفت گل، بادیوزید و زیر و زبر کرد آشیان مرا
مرا جدا ز تو ویرانه‌ای است هر شب جایکه سوخت آتش هجر تو خانمان مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #989
به قصد کوی تو بی‌رحم عاشقان ز وطن‌هاروان شوند فکنده به دوش خویش کفن‌ها
فغان که در همه‌ی عمر یک سخن نشنیدیز ما و می‌شنوی زین سبب ز خلق سخن‌ها
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #990
روز وصلم به تن آرام نباشد جان راکه دمادم کند اندیشه شب هجران را
آه اگر عشوه گری‌ها زلیخا سازدغافل از حسرت یعقوب مه کنعان را
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا