نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,794
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,051
ز شاخی عندلیبی کرد پروازبه دیگر گلبنی شد نغمه پرداز
چو تیغ عشق جانش غرق خون ساختهوس را مرهم زخم درون ساخت
ز غم چون خویش را آزاد پنداشتبه روی یار نو این نغمه برداشت
که چند از رنج بی‌حاصل کشیدنز جام عشق خون دل چشیدن
به سودای یکی افسوس تاکیتمنای کنار و بوس تاکی
چمن یکسر پر از گلهای زیباستبه یک گل اینهمه آشوب بیجاست
عنان بدهم به خود کامی هوس رابه کام دل برآرم هر نفس را
نشینم هر دمی بر شاخساری
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,052
خوشا بی‌صبری عشق درون سوزهمه درد از درون و از برون سوز
چو عشق آتش فروزد در نهادیبه خاصیت بر او آب است بادی
در آن هنگام کاستیلای عشق استصبوری کمترین یغمای عشق است
ز عاشق چون برد صبر و قرارشبه پیش آرد خیال وصل یارش
چو چندی با خیالش عشق بازدپس آنگه از وصالش سرفرازد
بسی عشق اینچنین نیرنگ داردکه گاهی صلح و گاهی جنگ دارد
بقای وصل خامی آورد باردوام هجر جان سوزد به یکبار
که هریک زین دو چون باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,053
عجب دردیست خو با کام کردنبه نا گه زهر غم در جام کردن
به سر بردن به شادی روزگارانبه ناگه دور افتادن ز یاران
عجب کاریست بعد از شهریاریدر افتادن به مسکینی و خواری
ز اوج کامکاری اوفتادنبه ناکامی و خواری دل نهادن
خوشی چندان که در قربت فزون تربه مهجوری دل از غم پر ز خون تر
شود هر چند افزون آشناییفزون تر گردد اندوه جدایی
اگر چه کوهکن از جام شیرینندید از تلخکامی کام شیرین
وصال او دمی یا بیشتر بود
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,054
اثرها دارد این آه شبانهولی گر نیست عاشق در میانه
عجبها دارد این عشق پر افسونولی چون عاشق از خود رفت بیرون
چو بیخود از دلی آهی برآیددرون تیرگی ماهی برآید
چو بی‌خود آید از جانی فغانیشود نامهربانی مهربانی
چو عاشق را مراد خویش بایدبه رویش کی در وصلی گشاید
نداند کز محبت با خبر نیستهمی نالد که با عشقم اثر نیست
دلی باید ز هر امید خالیدرون سوز، آرزوکش، لاابالی
که تا با تلخ کامی‌ها برآیدمگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,055
شنیدم عاقلی گفتا به مجنونکه برخود عشق را بستی به افسون
که عاشق لاغر است و زرد و دلتنگترا تن فربه است و چهره گلرنگ
جوابش داد آن دلداده‌ی عشقبه غرقاب فنا افتاده‌ی عشق
که بینی هرکجا رنجور عاشقنباشد عشق با طبعش موافق
مرا این عاشقی دلکش فتاده‌ستمحبت با مزاحم خوش فتاده‌ست
به طبع آتشین ناخوش نمایدکه عشق آبست اگر آتش نماید
چو من در عاشقی چون خاک پستمکجا از آب عشق آید شکستم
اگر چهرم چو گل بینی چه باک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,056
چو آن مه بر فراز بیستون شدتو گفتی مه به چرخ بی‌ستون شد
تفرج را خرام آهسته می‌کردسخن با کوهکن سربسته می‌کرد
نخستین گفتش ای فرزانه استادکه کار افکندمت با سنگ و پولاد
ندانم چونی از این رنج و تیمارگمانم این که فرسودی در این کار
به سنگت هست چون پولاد پنجهو یا چون سنگی از پولاد رنجه
من این پولاد روییها نمودمکه با سنگت چو پولاد آزمودم
چو می‌بینی ز فرهنگی که داریدرین ره مومی از سنگی که داری
جوابش داد آن پولاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,057
اگر خواهی بماند راز پنهانبه دل آن راز پنهان ساز چو جان
مکن راز آشکارا تا توانیکه اندر محنت و اندوه مانی
حکیم این راز را خود پرده در شدکه رازی کن دو بیرون شد سمر شد
که گل چون راز خویش از پرده بگشادبه اندک فرصتی در آتش افتاد
در اول نکهت و تابش ببردنددر آخر ز آتشی آبش ببردند
چو کان از کیسه بیرون یک گهر دادتن خود را به راه سد خطر داد
نخستش پیکر از پولاد سودندوزان پس گوهرش یغما نمودند
چو راز کوهکن چون کوه شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,058
بهار دلکش و باغ معانیچنین پیدا کند راز نهانی
که شیرین آن بهار گلشن رازبهاران شد به دشتی غصه پرداز
بهشتی کوثر اندر چشمه سارشدم عیسی نهان در نوبهارش
فضایش چون سرای می‌فروشانهوایش چون دماغ باده نوشان
همه صحرا گرفته لاله و گلخروش ساری و دستان بلبل
زبان سوسنش از گفت خاموشکه آهنگ تذوراتش کند گوش
به پای چشمه با گلهای شادابفروغ آتش افزون گشته از آب
ز سنگش لاله‌های آتشین رنگبرآورده برون چون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,059
که از ما آفرین بر آن خداوندکه نبد در خداوندیش مانند
خداوندی که هست آورد از نیستجز او از نیست هست آور، دگر کیست
سپهر از وی بلند و خاک از او پستبلند و پست را او می‌کند هست
یکی را طبع آتشناک داده‌ستیکی را مسکنت چون خاک داده‌ست
یکی را بار نه کرد و قوی دستیکی را بارکش فرمود و پا بست
یکی را گفت رو آتش بر افروزیکی را گفت چون خاشاک می‌سوز
یکی را توتی شهد و شکر کردیکی را قوت دل خون جگر کرد
به خسرو داد مغروری که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,060
بهر جا وصل از دوری نکوتربجز یک جا که مهجوری نکوتر
رهد عطشان ز مردن آب خوردنبجز یک جا که بهتر تشنه مردن
چه جا آنجا که یار آید ز در بازبرای آنکه بر دشمن کند ناز
ز یاران رنج به کاو بر تن آیدکه بهر گوشمال دشمن آید
غذا به گر خورم از پهلوی خویشکز آن گسترده خوان بهر بداندیش
به ار خون جگر باشد به جاممکه ریزد ساغر غیری به کامم
ز شبهای سیه چندان نسوزمکه شمع از آتش غیری فروزم
ولی غیرت هم از راهی نه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا