نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,788
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,031
مزاج عشق بس مشکل پسند استقبول عشق برجایی بلند است
شکار عشق نبود هر هوسنانکنبندد عشق هر صیدی به فتراک
عقاب آنجا که در پرواز باشدکجا از صعوه صید انداز باشد
گوزنی بس قوی بنیاد بایدکه بر وی شیر سیلی آزماید
مکن باور که هرگز تر کند کامز آب جو نهنگ لجه آشام
دلی باید که چون عشق آورد زورشکیبد با وجود یک جهان شور
اگر داری دلی در سینه تنگمجال غم در او فرسنگ فرسنگ
صلای عشق درده ورنه زنهارسر کوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,032
یکی فرهاد را در بیستون دیدز وضع بیستونش باز پرسید
ز شیرین گفت در هر سو نشانی‌ستبه هر سنگی ز شیرین داستانی است
فلان روز این طرف فرمود آهنگفرود آمد ز گلگون در فلان سنگ
فلان جا ایستاد و سوی من دیدفلان نقش فلان سنگم پسندید
فلان جا ماند گلگون از تک و پوبه گردن بردم او را تا فلان سوی
غرض کز گفتگو بودش همین کامکه شیرین را به تقریبی برد نام
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,033
زبان دان رموز کیمیا کیستکه گویم حل و عقد کیمیا چیست
نه بحث ما در آن امر محال استکه در اثبات و نفیش قیل و قال است
سخن در کیمیای جسم و جانستکه گر خود کیمیایی هست آنست
بیا زین کیمیا زر کن م**س.ت راغنی گردان وجود مفلست را
مراد از کیمیا تأثیر عشق استکه اکسیر وجود اکسیر عشق است
بر این اکسیر اگر خود را زند خاکطلایی گردد از هر تیرگی پاک
اگر زین کیمیا بویی برد سنگعیار سنگ را باشد ز زر ننگ
صفات عشق را اندازه‌ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,034
زلیخا را چو پیری ناتوان کردگلش را دست فرسود خزان کرد
ز چشمش روشنایی برد ایامنهادش پلکها بر هم چو بادام
کمان بشکستش ابروی کماندارخدنگ انداز غمزه رفتش از کار
لبش را خشک شد سرچشمه‌ی نوشبکلی نوشخندش شد فراموش
در آن پیری که سد غم حاصلش بودهمان اندوه یوسف در دلش بود
دلش با عشق یوسف داشت پیوندبه یوسف بود از هر چیز خرسند
سر مویی ز عشق او نمی‌کاستبجز یوسف نمی جست و نمی‌خواست
کمال عشق در وی کارکر شد
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,035
ز هر جا حسن بیرون می‌نهد پایرخی از عشق هست آنجا زمین سای
نیازی هست هر جا هست نازینباشد ناز اگر نبود نیازی
نگاهی باید از مجنون در آغازکه آید چشم لیلی بر سر ناز
ایاز ار جلوه‌ای ندهد به بازارنیابد همچو محمودی خریدار
میان حسن و عشق افتاد این شورز ما غیر نگاهی ناید از دور
نه عذرا آگهی دارد نه وامقکه می‌گردند چوم معشوق و عاشق
زلیخا خفته و یوسف نهفتهنه نام و نی نشان هم شنفته
ز بیرون آگهی نه وز درون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,036
چو خسرو جست از شیرین جداییمعطل ماند شغل دلربایی
به غایت خاطر شیرین غمین مانداز آن بی رونقی اندوهگین ماند
ز بی یاری دلی بودش چنان تنگکه بودی با در ودیوار در جنگ
دلش در تنگنای سینه خستهبه لب جان در خبر گیری نشسته
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,037
ز هم پرواز اگر مرغی فتد دورقفس باشد به چشمش گلشن حور
گرش افتد به شاخ سرو پروازنماید شاخ سروش چنگل باز
رمد طبعش ز فکر آب و دانهارم باشد برا و صیاد خانه
نهد گل زیر پا آسیب خارشنماید آشیان سوراخ مارش
نه ذوق آنکه افشاند غباریکشد مرغوله ای در مرغزاری
نه آن خاطر که برآزاده سرویکند بازی به منقار تذوری
ز باغ و راغ در کنجی خزیدهسری در زیر بال خود کشیده
دل شیرین که مرغی بسته پر بودپرش ساعت به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,038
به بازارشکر خود کرده آهنگمرا اینجا نشانده با دل تنگ
چه اینجا پاس این دیوار دارمهمانا فرض‌تر زین کار دارم
به خسرو ماند این بستان سرایشموافق نیست طبعم را هوایش
دراین آب و هوا بوی وفا نیستبه چم نرگس باغش حیا نیست
فقیر آن بلبلی، مسکین تذوریکه اینجا با گلی خو کرد و سروی
یک نزهتگهی خواهم شکفتهغزالی هر طرف بر سبزه خفته
نم سرچشمه‌ها پیوسته با نمبساط سبزه‌ها نگسسته از هم
صفیر مرغکان بر هر سر سنگ
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,039
خوشا خاکی و خوش آب و هواییکه افتد قابل طرح وفایی
خوشا سرمنزلی خوش سرزمینیکه باشد لایق مسند نشینی
عجب جایی بباید بهجت‌انگیزکه بر شیرین سرآرد هجر پرویز
ملال خاطر شیرین چو دیدندپرستاران جنیبت‌ها کشیدند
به کوه و دشت میراندند ابرشمراد خاطر شیرین عنان کش
گر آهویی بدیدندی به راغیاز آن آهو گرفتندی سراغی
به کبکی گر رسیدندی به دشتیبپرسیدند از وی سرگذشتی
به هر سر چشمه‌ای، هر مرغزاریهمی‌کردند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,040
یکی صیاد مرغی بسته پر داشتبه بستان برد و بند از پاش برداشت
زدندش طایران بوستانیصلای رغبت هم آشیانی
چو پرزد دید بال خویش بستهعدوی خانه در پهلو نشسته
برآورد از شکاف سینه‌ی خویشصفیری پرخراش از سینه‌ی ریش
که مرغی را چه ذوق از سرو شمشادکه پروازش بود در دست صیاد
قفس باشد ارم بر نغمه سازیکه بیند در کمین تاراج بازی
شما کزادگان شاخساریدنشاط سرو و گل فرصت شمارید
که صیاد مرا با من شماریستمرا هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا