نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,805
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,101
چو ختم سخن قرعه بر شاه زدسخن سکه‌ی قدر بر ماه زد
سکندر که خورشید آفاق بودبه روشن دلی در جهان طاق بود
از آن روشنی بود کان روشنانبرو انجمن ساختند آنچنان
چو زیرک بود شاه آموزگار[COLOR=rgb(85...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,102
نظامی بر این در مجنبان کلیدکه نقش ازل بسته را کس ندید
بزرگ آفریننده هر چه هستز هرچ آفرید است بالا و پست
نخستین خرد را پدیدار کردز نور خودش دیده بیدار کرد
بر آن نقش کز کلک قدرت نگاشتز چشم خرد هیچ پنهان نداشت
مگر نقش اول کز آغاز بستکز آن پرده چشم خرد باز بست
چو شد بسته نقش نخستین طرازعصابه ز چشم خرد کرد باز
هر آن گنج پوشیده کامد پدیدبدست خرد باز دادش کلید
جز اول حسابی که سربسته بودوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,103
رسیدن اسکندر به پیغمبری
مغنی سحرگاه بر بانگ رودبه یادآور آن پهلوانی سرود
نشاط غنا در من آور پدیدفراغت دهم زانچه نتوان شنید

همان فیلسوف مهندس نهادز تاریخ روم این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,104
چنین بود در نامه‌ی رهنمایاز آن پس که بود آفرین خدای
که شاها به دانش دل آباددارز بی دانشان دور شو یاد دار
دری را که بندش بود ناپدیدز دانا توان بازجستن کلید
بهر دولتی کاوری در شمار
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,105
دگر روز کز عطسه‌ی آفتابدمیدند کافور بر مشک ناب
فرستاد شه تا به روشن ضمیرفلاطون نهد خامه را بر حریر
نگارد یکی نامه‌ی دلنوازکه خوانندگان را بود کارساز
به فرمان شه پیر دریا شکوهجواهر برون ریخت از کان کوه
ز گوهر فشان کلک فرمانبرشنبشته چنین بود در دفترش
که باد افزون ز آسمان و زمینز ما آفریننده را آفرین
پس از آفرین کردن کردگاربساط سخن کرد گوهر نگار
که شاه جهان از جهان برترستجهان کان گوهر شد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,106
سوم روز کین طاق بازیچه رنگبرآورد بازیچه روم و زنگ
به سقراط فرمود دانای رومکه مهری ز خاتم درآرد به موم
نویسد خردنامه‌ی ارجمندز هر نوع دانش ز هر گونه پند
خردمند روی از پذیرش نتافت[COLOR=rgb(147, 101...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,107
سحرگه که سربرگرفتم ز خواببرافروختم چهره چون آفتاب
سریر سخن برکشیدم بلندپراکندم از دل بر آتش سپند
به پیرایش نامه خسرویکهن سرو را باز دادم نوی
ز گنج سخن مهر برداشتمدرو در ناسفته نگذاشتم
سر کلکم از گوهر انداختنفلک را شکم خواست پرداختن
درآمد خرامان سمن سینه‌ایبه من داد تیغی در آیینه‌ای
که آشفته‌ی خویش چندین مباشببین خویشتن خویشتن بین مباش
نظر چون در آیینه انداختمدرو صورت خویش بشناختم
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,108
سخن سنج این درج گوهرنگارز درج این چنین کرد گوهر نثار
که چون شه ز مشرق برون برد رختبه عرض جنوبی برافراخت تخت
هوای جهان دیده سازنده‌ترزمانه زمین را نوازنده‌تر
چو قاروره صبح نارنج بویترنجی شد از آب این سبز جوی
از آن کوچگه رخت پرداختندسوی کوچگاهی دگر تاختند
نمودند منزل شناسان راهکه چون شه کند کوچ از ین کوچگاه
دهی بیند آراسته چون بهشتسوادش پر از سبزه و آب و کشت
در او مردمانی همه سرپرسترها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,109
چو کوه از ریاحین کفل گرد کردبرآمیخت شنگرف با لاجورد
گیاخواره را گل ز گردن گذشتنفیر گوزن آمد از کوه و دشت
گل‌تر برون آمد از خار خشکبنفشه برآمیخت عنبر به مشک
به عنبر خری نرگس خوابناکچو کافور ترسر برون زد ز خاک
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,110
چو در خانه خویش رفت آفتابز گرمی شد اندام شیران کباب
تبشهای باحوری از دستبردز روی هوا چرک تری سترد
گیا دانه بگشاد و نبوشت برگبلاله ستان اندر افتاد مرگ
بجوشید در کوه و صحرا بخارشکر خنده زد میوه بر میوده‌دار
ز هامون سوی کوه شد عندلیببه غربت همی گفت چیزی غریب
به گوش اندرش از هوای تموزنوای چکاوک نیامد هنوز
درفشنده خورشید گردون نوردز باد خزان نیش عقرب نخورد
شب و روز می‌گشت در چین و زنگبه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا