نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,805
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,111
چو میوه رسیده شود شاخ راکدیور فرامش کند کاخ را
ز بس میوه باغ آراستهزمین محتشم گردد از خواسته
ز شادی لب پسته خندان شودرطب بر لبش تیز دندان شود
شود چهره‌ی نار افروختهچو تاجی در او لعلها دوخته
رخ سرخ سیب اندر آید به غنجبه گردن کشی سر برآرد ترنج
عروسان رز را زمی گشته م**س.تهمه سیب و نارنج بینی به دست
ز بس نار کاورده بستان ز شاخپر از نار پستان شده کوی و کاخ
به دزدی هم از شاخ انجیرداردر آویخته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,112
چو باد خزانی درآمد به دشتدگرگونه شد باغ را سرگذشت
از آن باد برباد شد رخت باغفرو مرد بر دست گلها چراغ
زراندود شد سبزه‌ی جویبارریاحین فرو ریخت از برگ و بار
درختان ز شاخ آتش افروختندورقهای رنگین بر او سوختند
به بازار دهقان درآمد شکستنگهبان گلبن در باغ بست
فسرده شد آن آبهای روانکه آمد سوی برکه‌ی خسروان
نه خرم بود باغ بی‌برگ و آبدرافکنده دیوار گشته خراب
بجای می و ساقی و نوش و نازدد و دام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,113
چو برگل شبیخون کند زمهریربه طفلی شود شاخ گلبرگ پیر
نشاید شدن مرگ را چاره‌سازدر چاره برکس نکردند باز
تب مرگ چون قصد مردم کندعلاج از شناسنده پی گم کند
چو شب را گزارش درآمد به زیستبخندید خورشید و شبنم گریست
جهاندار نالنده‌تر شد ز دوشز بانگ جرسها برآمد خروش
ارسطو جهاندیده‌ی چاره سازبه بیچارگی ماند از آن چاره باز
کامید بهی در شهنشه ندیددر اندازه‌ی کار او ره ندید
به شه گفت کای شمع روشن روان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,114
زمستان چو پیدا کند دستبردفرو بارد از ابر باران خرد
گلو درد آفاق را از غبارلعابی زجاجی دهد روزگار
در و دشت را شبنم چرخ کوزکند ایمن از تف و تاب تموز
به تشنه گیاهی جلاب گیریخ خرد کرده دهد ز مهریر
جوان‌مردی باغ پیرایه سنجشود مفلس از کیمیاهای گنج
دهند آب ریحان فروشان دیسفالینه خم را ز ریحان می
خم خان دهقان چو آید به جوشقصب بفکند پیر پشمینه پوش
غزالان که در نافه مشک آورندکباب‌تر و نقل خشک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,115
چو زاسکندر آمد به روم آگهیکه عالم شد ازشاه عالم تهی
ملوک طوایف بهر کشورینشستند و گیتی ندارد سری
بزرگان اگر دست‌بوس آورندبه درگاه اسکندروس آورند
همه زیور روم شد زاغ رنگبه روم اندر آمد شبیخون زنگ
همان نامه شه که بنوشت پیشبه مادر سپردند بر مهر خویش
چو مادر فرو خواند غم نامه راسیه کرد هم جام و هم جامه را
ز طومار آن نامه‌ی دل شکنچو طومار پیچید بر خویشتن
ولی گر چه شد روز بر وی سیاهسر خود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,116
پس از مرگ اسکندر اسکندروسبه آشوب شاهی نزد نیز کوس
اگر چه ز شاهان پیروز بختجز او کس نیامد سزاوار تخت
بدین ملک ده روزه رائی نداشتکه چندان نو آیین نوائی نداشت
بنالید چون بلبل دردمندکه زیر افتد از شاخ سر و بلند
بزرگان لشگر نمودند جهندکه با آن ولیعهد بندند عهد
در گنج بر وی گشایند بازبجای سکندر برندش نماز
ملک زاده را عزم شاهی نبودکه در وی جز ایزد پناهی نبود
ز شاهان و لشگرکشان عذر خواستکه بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,117
سکندر چو زین کنده بگشاد بندبرافکند بر حصن گردون کمند
همه فیلسوفان درگاه اودر آن پویه گشتند همراه او
ارسطو چو واماند از آن آفتاباز ابر سیه بست بر خود نقاب
سیاهی بپوشید و در غم نشستچو وقت آمد او نیز هم رخت بست
ز سرو سهی رفت بالندگیطبیعت درآمد به نالندگی
نشستند یونانیان گرد اوز استاد او تا به شاگرد او
چو دیدند کان پیک منزل شناسبه منزل شود بی رقیبان پاس
خبر بازجستند از آن هوشمندکه پیدا کن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,118
چو هرمس بدین ژرف دریا رسیدرهی دید کزوی رهائی ندید
فرو رفت و گفت آفرین بر کسیکه کالای کشتی ندارد بسی
چه باید گرانباریی ساختنکه باید به دریا در انداختن
جهان خانه وحش بود از نخستدر او بانوا هر گیاهی که رست
ز کوه گران تا به دریای ژرفچه و بام او شد به باران و برف
چو شد آهوی گور آدم پدیدگریزنده شد گور و آهو رمید
من آن وحشی آهو کز دست زوربه پای خودم رفت باید به گور
درین ره پناه خود از هیچ‌کس
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,119
فلاطون چو در رفتن آمد چه گفت؟که ما نیز در خاک خواهیم خفت
چنان شد حکایت در آن مرز و بومکه بالغ‌ترین کس منم زاهل روم
چو در پرده‌ی مرگ ره یافتمز هر پرده‌ای روی برتافتم
بدان طفل مانم که هنگام خواببه گهواره‌ی خوابش آید شتاب
به خفتن منش رهنمون آیدشنداند که این خواب چون آیدش
درین چار طبع مخالف نهادکه آب آمد و آتش و خاک و باد
چگونه توان راستی یافتنز کژی بباید عنان تافتن
بود چار دیوار آن خانه سست
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,120
انجامش روزگار والیس. . .
سرودی بر آهنگ فریاد منمغنی به یادآرد بر یاد من
مگر بگذرم زاب این هفت رودبکن شادم از شادی آن سرود
چو والیس را سر درآمد به خوابدرافکند کشتی به طوفان آب
نشسته رفیقان یاریگرشبه یاریگری چون فلک برسرش
چو بر ناتوان یافت تیمار دستتنومند را ناتوانی شکست
ز نیروی طالع خبر باز جستبناهای اوتاد را یافت سست
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا