You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
30,312
-
کاربران تگ شده
هیچ
حاجیان آمدند با تعظیم | | شاکر از رحمت خدای رحیم |
جسته از محنت و بلای حجاز | | رسته از دوزخ و عذاب الیم |
آمده سوی مکه از عرفات | | زده لبیک عمره از تنعیم |
یافته حج و کرده عمره تمام | | باز گشته به سوی خانه سلیم |
من شدم ساعتی به استقبال | | پای کردم برون ز حد گلیم |
مر مرا در میان قافله بود | | دوستی مخلص و عزیز و کریم |
گفتم او را «بگو که چون رستی | | زین سفر کردن به رنج و به بیم |
تا ز تو باز ماندهام جاوید | | فکرتم را ندامت است... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
این روزگار بیخطر و کار بینظام | | وام است بر تو گر خبرت هست، وام، وام |
بر تو موکلند بدین وام روز و شب | | بایدت باز داد به ناکام یا به کام |
دل بر تمام توختن وام سخت کن | | با این دو وامدار تو را کی رود کلام؟ |
اندر جهان تهیتر ازان نیست خانهای | | کز وام کرد مرد درو فرش و اوستام |
شوم است مرغ وام، مرو را مگیر صید | | بیشام خفته به که چو از وام خورده شام |
رفتنت سوی شهر اجل هست روز روز | | چون رفتن غریب سوی خانه گام گام |
جوی است و جر بر ره عمرت ز دردها | | ره پر... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها | | ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها |
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی | | بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا |
خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی | | مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا |
در سینهها برخاسته اندیشه را آراسته | | هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا |
ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل | | باقی بهانهست و دغل کاین علت آمد وان دوا |
ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده | | گه م**س.ت حورالعین شده گه م**س.ت نان و شوربا |
این... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها | | در حلقه سودای تو روحانیان را حالها |
در لا احب افلین پاکی ز صورتها یقین | | در دیدههای غیب بین هر دم ز تو تمثالها |
افلاک از تو سرنگون خاک از تو چون دریای خون | | ماهت نخوانم ای فزون از ماهها و سالها |
کوه از غمت بشکافته وان غم به دل درتافته | | یک قطره خونی یافته از فضلت این افضالها |
ای سروران را تو سند بشمار ما را زان عدد | | دانی سران را هم بود اندر تبع دنبالها |
سازی ز خاکی سیدی بر وی فرشته حاسدی | | با نقد تو جان کاسدی پامال گشته مالها |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها | | زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا |
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم | | زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا |
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد | | زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا |
چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود | | چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا |
از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی | | آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را |
از جرم ترسان میشوی وز چاره پرسان میشوی | | آن لحظه ترساننده را با... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما | | ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما |
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما | | جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما |
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما | | آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما |
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما | | پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما |
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل | | وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما |
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا | | آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا |
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن | | از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا |
ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده | | بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی |
در آتش و در سوز من شب میبرم تا روز من | | ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی |
بر گرد ماهش میتنم بیلب سلامش میکنم | | خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا |
گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی | | هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما | | زیرا نمیدانی شدن همرنگ ما همرنگ ما |
از حملههای جند او وز زخمهای تند او | | سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما |
اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی | | بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما |
زین باده میخواهی برو اول تنک چون شیشه شو | | چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما |
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد | | از دل فراخیها برد دلتنگ ما دلتنگ ما |
بس جرهها در جو زند بس بربط شش تو زند | | بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا | | باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ |
غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت | | ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما |
ماییم م**س.ت و سرگران فارغ ز کار دیگران | | عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا |
عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند | | صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خل |
ای عشق خندان همچو گل وی خوش نظر چون عقل کل | | خورشید را درکش به جل ای شهسوار هل اتی |
امروز ما مهمان تو م**س.ت رخ خندان تو | | چون نام رویت میبرم دل میرود والله ز جا |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما | | صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا |
رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بیچون شوم | | صبر و قرارم بردهای ای میزبان زودتر بیا |
از مه ستاره میبری تو پاره پاره میبری | | گه شیرخواره میبری گه میکشانی دایه را |
دارم دلی همچون جهان تا میکشد کوه گران | | من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا |
گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد | | من آردم گندم نیم چون آمدم در آسیا |
در آسیا گندم رود کز سنبله زادست او | | زاده مهم نی سنبله در آسیا باشم چرا |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.