نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 30,320
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,441
طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله رالابه گری می‌کنمت راه تو زن قافله را
م**س.ت و خوش و شاد توام حامله داد توامحامله گر بار نهد جرم منه حامله را
هیچ فلک دفع کند از سر خود دور سفرهیچ زمین دفع کند از تن خود زلزله را
می‌کشد آن شه رقمی دل به کفش چون قلمیتازه کن اسلام دمی‌خواجه رها کن گله را
آنچ کند شاه جفا آبله دان بر کف شهآنک بیابد کف شه بوسه دهد آبله را
همچو کتابیست جهان جامع احکام نهانجان تو سردفتر آن فهم کن این مسله را
شاد همی‌باش و ترش آب بگردان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,442
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ماراست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تودولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
دوش به هر جا که بدی دانم کامروز ز غمگشته بود همچو دلم مسجد لا حول و لا
دوش همی‌گشتم من تا به سحر ناله کنانبدرک بالصبح بدا هیج نومی‌و نفی
سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تونور کی دیدست که او باشد از سایه جدا
گاه بود پهلوی او گاه شود محو در اوپهلوی او هست خدا محو در او هست لقا
سایه زده دست طلب سخت در آن نور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,443
کار تو داری صنما قدر تو باری صنماما همه پابسته تو شیر شکاری صنما
دلبر بی‌کینه ما شمع دل سینه مادر دو جهان در دو سرا کار تو داری صنما
ذره به ذره بر تو سجده کنان بر در توچاکر و یاری گر تو آه چه یاری صنما
هر نفسی تشنه ترم بسته جوع البقرمگفت که دریا بخوری گفتم کری صنما
هر کی ز تو نیست جدا هیچ نمیرد به خداآنگه اگر مرگ بود پیش تو باری صنما
نیست مرا کار و دکان هستم بی‌کار جهانزان که ندانم جز تو کارگزاری صنما
خواه شب و خواه سحر نیستم از هر دو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,444
کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مراطوطی اندیشه او همچو شکر خورد مرا
تابش خورشید ازل پرورش جان و جهانبر صفت گلبشکر پخت و بپرورد مرا
گفتم ای چرخ فلک مرد جفای تو نیمگفت زبون یافت مگر ای سره این مرد مرا
ای شه شطرنج فلک مات مرا برد تو راای ملک آن تخت تو را تخته این نرد مرا
تشنه و مستسقی تو گشته‌ام ای بحر چنانکبحر محیط ار بخورم باشد درخورد مرا
حسن غریب تو مرا کرد غریب دو جهانفردی تو چون نکند از همگان فرد مرا
رفتم هنگام خزان سوی رزان دست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,445
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجاابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا
چشم گشا و رو نگر جرم بیار و خو نگرخوی چو آب جو نگر جمله طراوت و صفا
من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم اووز سخنان نرم او آب شوند سنگ‌ها
زهر به پیش او ببر تا کندش به از شکرقهر به پیش او بنه تا کندش همه رضا
آب حیات او ببین هیچ مترس از اجلدر دو در رضای او هیچ ملرز از قضا
سجده کنی به پیش او عزت مسجدت دهدای که تو خوار گشته‌ای زیر قدم چو بوریا
خواندم امیر عشق را فهم بدین شود تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,446
با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجراخاصه که در گشاید و گوید خواجه اندرآ
با لب خشک گوید او قصه چشمه خضربر قد مرد می‌برد درزی عشق او قبا
م**س.ت شوند چشم‌ها از سکرات چشم اورقص کنان درخت‌ها پیش لطافت صبا
بلبل با درخت گل گوید چیست در دلتاین دم در میان بنه نیست کسی تویی و ما
گوید تا تو با تویی هیچ مدار این طمعجهد نمای تا بری رخت توی از این سرا
چشمه سوزن هوس تنگ بود یقین بدانره ندهد به ریسمان چونک ببیندش دوتا
بنگر آفتاب را تا به گلو در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,447
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده راداد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را
هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش راجوش نمود نوش را نور فزود دیده را
گفت که ای نزار من خسته و ترسگار منمن نفروشم از کرم بنده خودخریده را
بین که چه داد می‌کند بین چه گشاد می‌کندیوسف یاد می‌کند عاشق کف بریده را
داشت مرا چو جان خود رفت ز من گمان بدبر کتفم نهاد او خلعت نورسیده را
عاجز و بی‌کسم مبین اشک چو اطلسم مبیندر تن من کشیده بین اطلس زرکشیده را
هر که بود در این طلب بس عجبست و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,448
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجادر رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق توناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشتچونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش توغیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جان‌هاتا که ملک فروکند سر ز دریچه سما
چونک شوی ز روی تو برق جهنده هر دلیدست به چشم برنهد از پی حفظ دیده‌ها
هر چه بیافت باغ دل از طرب و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,449
ماه درست را ببین کو بشکست خواب ماتافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شبآب مده به تشنگان عشق بس است آب ما
جمله ره چکیده خون از سر تیغ عشق اوجمله کو گرفته بو از جگر کباب ما
شکر باکرانه را شکر بی‌کرانه گفتغره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما
روترشی چرا مگر صاف نبد ش*ر..اب تواز پی امتحان بخور یک قدح از ش*ر..اب ما
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خداچونک ز هم بشد جهان از بت بانقاب ما
از تبریز شمس دین روی نمود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,450
با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنازانک تو آفتابی و بی‌تو بود فسردنا
خلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ایهم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا
گفت دمم چه می‌دهی دم به تو من سپرده‌اممن ز تو بی‌خبر نیم در دم دم سپردنا
پیش به سجده می‌شدم پست خمیده چون شترخنده زنان گشاد لب گفت درازگردنا
بین که چه خواهی کردنا بین که چه خواهی کردناگردن دراز کرده‌ای پنبه بخواهی خوردنا
 
امضا : .ARMIN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] M.Fakher
عقب
بالا