نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 30,379
  • کاربران تگ شده هیچ

MOHAMMAD*N

رفیق جدید انجمن
سطح
11
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
5,906
امتیازها
20,578
مدال‌ها
9
  • #1,561
غمخوار من! به خانه‌ی غم‌ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند
می‌بینمت، برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست
ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی

پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری‌ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
 
امضا : MOHAMMAD*N

MOHAMMAD*N

رفیق جدید انجمن
سطح
11
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
5,906
امتیازها
20,578
مدال‌ها
9
  • #1,562
آن که م**س.ت آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت

دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت

همنوای دل من بود به هنگام قفس
ناله‌ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MOHAMMAD*N

MOHAMMAD*N

رفیق جدید انجمن
سطح
11
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
5,906
امتیازها
20,578
مدال‌ها
9
  • #1,563
سردش بود

دلم را برایش سوزاندم

گرمش که شد

با خاکسترش نوشت : خداحافظ
 
امضا : MOHAMMAD*N

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,564
دل چو دانه ما مثال آسیاآسیا کی داند این گردش چرا
تن چو سنگ و آب او اندیشه‌هاسنگ گوید آب داند ماجرا
آب گوید آسیابان را بپرسکو فکند اندر نشیب این آب را
آسیابان گویدت کای نان خوارگر نگردد این که باشد نانبا
ماجرا بسیار خواهد شد خمشاز خدا واپرس تا گوید تو را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,565
ای دل رفته ز جا بازمیابه فنا ساز و در این ساز میا
روح را عالم ارواح به استقالب از روح بپرداز میا
اندر آبی که بدو زنده شد آبخویش را آب درانداز میا
آخر عشق به از اول اوستتو ز آخر سوی آغاز میا
تا فسرده نشوی همچو جمادهم در آن آتش بگداز میا
بشنو آواز روان‌ها ز عدمچو عدم هیچ به آواز میا
راز کواز دهد راز نماندمده آواز تو ای راز میا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,566
من رسیدم به لب جوی وفادیدم آن جا صنمی روح فزا
سپه او همه خورشیدپرستهمچو خورشید همه بی‌سر و پا
بشنو از آیت قرآن مجیدگر تو باور نکنی قول مرا
قد وجدت امراه تملکهماوتیت من کل شیء و لها
چونک خورشید نمودی رخ خودسجده دادیش چو سایه همه را
من چو هدهد بپریدم به هواتا رسیدم به در شهر سبا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,567
از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالاهر ذره خاک ما را آورد در علالا
سینه شکاف گشته دل عشق باف گشتهچون شیشه صاف گشته از جام حق تعالی
اشکوفه‌ها شکفته وز چشم بد نهفتهغیرت مرا بگفته می خور دهان میالا
ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودیچون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا
ابرت نبات بارد جورت حیات آرددرد تو خوش گوارد تو درد را مپالا
ای عشق با توستم وز باده تو مستموز تو بلند و پستم وقت دنا تدلی
ماهت چگونه خوانم مه رنج دق داردسروت اگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,568
ای میرآب بگشا آن چشمه روان راتا چشم‌ها گشاید ز اشکوفه بوستان را
آب حیات لطفت در ظلمت دو چشم استزان مردمک چو دریا کردست دیدگان را
هرگز کسی نرقصد تا لطف تو نبیندکاندر شکم ز لطفت رقص است کودکان را
اندر شکم چه باشد و اندر عدم چه باشدکاندر لحد ز نورت رقص است استخوان را
بر پرده‌های دنیا بسیار رقص کردیمچابک شوید یاران مر رقص آن جهان را
جان‌ها چو می‌برقصد با کندهای قالبخاصه چو بسکلاند این کنده گران را
پس ز اول ولادت بودیم پای کوبان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,569
از سینه پاک کردم افکار فلسفی رادر دیده جای کردم اشکال یوسفی را
نادر جمال باید کاندر زبان نیایدتا سجده راست آید مر آدم صفی را
طوری چگونه طوری نوری چگونه نوریهر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را
خورشید چون برآید هر ذره رو نمایدنوری دگر بباید ذرات مختفی را
اصل وجودها او دریای جودها اوچون صید می‌کند او اشیاء منتفی را
این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنهابس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #1,570
بر چشمه ضمیرت کرد آن پری وثاقیهر صورت خیالت از وی شدست پیدا
هر جا که چشمه باشد باشد مقام پریانبااحتیاط باید بودن تو را در آن جا
این پنج چشمه حس تا بر تنت روانستز اشراق آن پری دان گه بسته گاه مجری
وان پنج حس باطن چون وهم و چون تصورهم پنج چشمه می‌دان پویان به سوی مرعی
هر چشمه را دو مشرف پنجاه میرابندصورت به تو نمایند اندر زمان اجلا
زخمت رسد ز پریان گر باادب نباشیکاین گونه شهره پریان تندند و بی‌محابا
تقدیر می‌فریبد تدبیر را که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا