You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
30,392
-
کاربران تگ شده
هیچ
شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما | | ناچار گفتنیست تمامی ماجرا |
والله ز دور آدم تا روز رستخیز | | کوته نگشت و هم نشود این درازنا |
اما چنین نماید کاینک تمام شد | | چون ترک گوید اشپو مرد رونده را |
اشپوی ترک چیست که نزدیک منزلی | | تا گرمی و جلادت و قوت دهد تو را |
چون راه رفتنیست توقف هلاکتست | | چونت قنق کند که بیا خرگه اندرآ |
صاحب مروتیست که جانش دریغ نیست | | لیکن گرت بگیرد ماندی در ابتلا |
بر ترک ظن بد مبر و متهم مکن | | مستیز همچو هندو بشتاب همرها |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
هر روز بامداد سلام علیکما | | آن جا که شه نشیند و آن وقت مرتضا |
دل ایستاد پیشش بسته دو دست خویش | | تا دست شاه بخشد پایان زر و عطا |
جان م**س.ت کاس و تا ابدالدهر گه گهی | | بر خوان جسم کاسه نهد دل نصیب ما |
تا زان نصیب بخشد دست مسیح عشق | | مر مرده را سعادت و بیمار را دوا |
برگ تمام یابد از او باغ عشرتی | | هم بانوا شود ز طرب چنگل دوتا |
در رقص گشته تن ز نواهای تن به تن | | جان خود خراب و م**س.ت در آن محو و آن فنا |
زندان شده بهشت ز نای و ز نوش عشق | | قاضی عقل م**س.ت در آن... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آمد بهار خرم آمد نگار ما | | چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما |
آمد مهی که مجلس جان زو منورست | | تا بشکند ز باده گلگون خمار ما |
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی | | ای سرو گلستان چمن و لاله زار ما |
پاینده باش ای مه و پاینده عمر باش | | در بیشه جهان ز برای شکار ما |
دریا به جوش از تو که بیمثل گوهری | | کهسار در خروش که ای یار غار ما |
در روز بزم ساقی دریاعطای ما | | در روز رزم شیر نر و ذوالفقار ما |
چونی در این غریبی و چونی در این سفر | | برخیز تا رویم به سوی دیار ما |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
سر بر گریبان درست صوفی اسرار را | | تا چه برآرد ز غیب عاقبت کار را |
می که به خم حقست راز دلش مطلقست | | لیک بر او هم دقست عاشق بیدار را |
آب چو خاکی بده باد در آتش شده | | عشق به هم برزده خیمه این چار را |
عشق که چادرکشان در پی آن سرخوشان | | بر فلک بینشان نور دهد نار را |
حلقه این در مزن لاف قلندر مزن | | مرغ نهای پر مزن قیر مگو قار را |
حرف مرا گوش کن باده جان نوش کن | | بیخود و بیهوش کن خاطر هشیار را |
پیش ز نفی وجود خانه خمار بود | | قبله خود ساز زود آن در و... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
چند گریزی ز ما چند روی جا به جا | | جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا |
چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف | | زین رمه پر ز لاف هیچ تو دیدی وفا |
روز دو سهای زحیر گرد جهان گشته گیر | | همچو سگان مرده گیر گرسنه و بینوا |
مرده دل و مرده جو چون پسر مرده شو | | از کفن مرده ایست در تن تو آن قبا |
زنده ندیدی که تا مرده نماید تو را | | چند کشی در کنار صورت گرمابه را |
دامن تو پرسفال پیش تو آن زر و مال | | باورم آنگه کنی که اجل آرد فنا |
گویی که زر کهن من چه کنم بخش کن | | من به... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را | | ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا |
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد | | گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا |
از کف تو ای قمر باغ دهان پرشکر | | وز کف تو بیخبر با همه برگ و نوا |
سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید | | نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را |
مرغ اگر خطبه خواند شاخ اگر گل فشاند | | سبزه اگر تیز راند هیچ ندارد دوا |
شرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بود | | ابر حریف گیاه صبر حریف صبا |
هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده | | لیک... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا | | وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا |
آن چه نبردست وهم عقل ندیدست و فهم | | از تو به جانم رسید قبله ازانی مرا |
از کرمت من به ناز مینگرم در بقا | | کی بفریبد شها دولت فانی مرا |
نغمت آن کس که او مژده تو آورد | | گر چه به خوابی بود به ز اغانی مرا |
در رکعات نماز هست خیال تو شه | | واجب و لازم چنانک سبع مثانی مرا |
در گنه کافران رحم و شفاعت تو راست | | مهتری و سروری سنگ دلانی مرا |
گر کرم لایزال عرضه کند ملکها | | پیش نهد جملهای کنز... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
از جهت ره زدن راه درآرد مرا | | تا به کف رهزنان بازسپارد مرا |
آنک زند هر دمی راه دو صد قافله | | من چه زنم پیش او او به چه آرد مرا |
من سر و پا گم کنم دل ز جهان برکنم | | گر نفسی او به لطف سر بنخارد مرا |
او ره خوش میزند رقص بر آن میکنم | | هر دم بازی نو عشق برآرد مرا |
گه به فسوس او مرا گوید کنجی نشین | | چونک نشینم به کنج خود به درآرد مرا |
ز اول امروزم او میبپراند چو باز | | تا که چه گیرد به من بر کی گمارد مرا |
همت من همچو رعد نکته من همچو ابر | | قطره چکد ز... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای در ما را زده شمع سرایی درآ | | خانه دل آن توست خانه خدایی درآ |
خانه ز تو تافتهست روشنیی یافتهست | | ای دل و جان جای تو ای تو کجایی درآ |
ای صنم خانگی مایه دیوانگی | | ای همه خوبی تو را پس تو کرایی درآ |
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا | | باز گل لعل پوش میبدراند قبا |
بازرسیدند شاد زان سوی عالم چو باد | | م**س.ت و خرامان و خوش سبزقبایان ما |
سرو علمدار رفت سوخت خزان را به تفت | | وز سر که رخ نمود لاله شیرین لقا |
سنبله با یاسمین گفت سلام علیک | | گفت علیک السلام در چمن آی ای فتا |
یافته معروفیی هر طرفی صوفیی | | دست زنان چون چنار رقص کنان چون صبا |
غنچه چو مستوریان کرده رخ خود نهان | | باد کشد چادرش کای سره رو برگشا |
یار در این کوی ما آب در این جوی ما | | زینت نیلوفری... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.