You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
30,453
-
کاربران تگ شده
هیچ
هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب | | که براق بر در آمد فاذا فرغت فانصب |
چو طریق بسته بودست و طمع گسسته بودست | | تو برآ بر آسمانها بگشا طریق و مذهب |
نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید | | چو امیر خاص اقرا به دعا گشاید آن لب |
سوی بحر رو چو ماهی که بیافت در شاهی | | چو بگوید او چه خواهی تو بگو الیک ارغب |
چو صریر تو شنیدم چو قلم به سر دویدم | | چو به قلب تو رسیدم چه کنم صداع قالب |
ز سلام خوش سلامان بکشم ز کبر دامان | | که شدست از سلامت دل و جان ما مطیب |
ز کف چنین شرابی ز دم چنین... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
در هوایت بیقرارم روز و شب | | سر ز پایت برندارم روز و شب |
روز و شب را همچو خود مجنون کنم | | روز و شب را کی گذارم روز و شب |
جان و دل از عاشقان میخواستند | | جان و دل را میسپارم روز و شب |
تا نیابم آن چه در مغز منست | | یک زمانی سر نخارم روز و شب |
تا که عشقت مطربی آغاز کرد | | گاه چنگم گاه تارم روز و شب |
میزنی تو زخمه و بر میرود | | تا به گردون زیر و زارم روز و شب |
ساقیی کردی بشر را چل صبوح | | زان خمیر اندر خمارم روز و شب |
ای مهار عاشقان در... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب | | عود را درسوز و بربط را بکوب |
این ننالد تا نکوبی بر رگش | | وان دگر در نفی و در سوزست خوب |
مجلسی پرگرد بر خاشاک فکر | | خیز ای فراش فرش جان بروب |
تا نسوزی بوی ندهد آن بخور | | تا نکوبی نفع ندهد این حبوب |
نیر اعظم بدان شد آفتاب | | کو در آتش خانه دارد بیلغوب |
ماه از آن پیک و محاسب میشود | | کو نیاساید ز سیران و رکوب |
عود خلقانند این پیغامبران | | تا رسدشان بوی علام الغیوب |
گر به بو قانع نهای تو هم... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
هیچ میدانی چه میگوید رباب | | ز اشک چشم و از جگرهای کباب |
پوستیام دور مانده من ز گوشت | | چون ننالم در فراق و در عذاب |
چوب هم گوید بدم من شاخ سبز | | زین من بشکست و بدرید آن رکاب |
ما غریبان فراقیم ای شهان | | بشنوید از ما الی الله المأب |
هم ز حق رستیم اول در جهان | | هم بدو وا میرویم از انقلاب |
بانگ ما همچون جرس در کاروان | | یا چو رعدی وقت سیران سحاب |
ای مسافر دل منه بر منزلی | | که شوی خسته به گاه اجتذاب |
زانک از بسیار منزل... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آواز داد اختر بس روشنست امشب | | گفتم ستارگان را مه با منست امشب |
بررو به بام بالا از بهر الصلا را | | گل چیدنست امشب می خوردنست امشب |
تا روز دلبر ما اندر برست چون دل | | دستش به مهر ما را در گردنست امشب |
تا روز زنگیان را با روم دار و گیرست | | تا روز چنگیان را تنتن تنست امشب |
تا روز ساغر می در گردش است و بخشش | | تا روز گل به خلوت با سوسنست امشب |
امشب ش*ر..اب وصلت بر خاص و عام ریزم | | شادی آنک ماهت بر روزنست امشب |
داوودوار ما را آهن چو موم گردد | | کهن رباست دلبر... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب | | بنشین میان مستان اینک مه و کواکب |
آن روز پرعجایب وان محشر قیامت | | گشتست پیش حسنت مستغرق عجایب |
چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی | | طیبتر از تو کی بود ای معدن اطایب |
جان را ز تست هر دم سلطانیی مسلم | | این شکر از کی گویم از شاه یا ز صاحب |
در جیب خاک کردی ارواح پاک جیبان | | سر کرده در گریبان چون صوفیان مراقب |
عشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیشش | | عشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذب |
ای عقل باش حیران نی وصل جو نه هجران | | چون... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کار همه محبان همچون زرست امشب | | جان همه حسودان کور و کرست امشب |
دریای حسن ایزد چون موج میخرامد | | خاک ره از قدومش چون عنبرست امشب |
دایم خوشیم با وی اما به فضل یزدان | | ما دیگریم امشب او دیگرست امشب |
امشب مخسب ای دل میران به سوی منزل | | کان ناظر نهانی بر منظرست امشب |
پهلو منه که یاری پهلوی تست آری | | برگیر سر که این سر خوش زان سرست امشب |
چون دستگیر آمد امشب بگیر دستی | | رقصی که شاخ دولت سبز و ترست امشب |
والله که خواب امشب بر من حرام باشد | | کاین جان چو... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب | | تا سجدههای شکر کند پیشت آفتاب |
دامان تو گرفتم و دستم بتافتی | | هین دست درکشیدم روی از وفا متاب |
گفتی مکن شتاب که آن هست فعل دیو | | دیو او بود که مینکند سوی تو شتاب |
یا رب کنم ببینم بر درگه نیاز | | چندین هزار یا رب مشتاق آن جواب |
از خاک بیشتر دل و جانهای آتشین | | مستسقیانه کوزه گرفته که آب آب |
بر خاک رحم کن که از این چار عنصر او | | بی دست و پاتر آمد در سیر و انقلاب |
وقتی که او سبک شود آن باد پای اوست | | لنگانه برجهد دو... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب | | کاندر خرابه دل من آید آفتاب |
از پای درفتادهام از شرم این کرم | | کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب |
بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی | | گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب |
از نور آن نقاب چو سوزید عالمی | | یا رب چگونه باشد آن شاه بیحجاب |
بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم | | واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب |
برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا | | در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب |
آن را که لقمههای بلاها گوار نیست | | زانست کو... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب | | آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب |
بنگر به خانه تن و بنگر به جان من | | از جام عشق او شده این م**س.ت و آن خراب |
میر شرابخانه چو شد با دلم حریف | | خونم ش*ر..اب گشت ز عشق و دلم کباب |
چون دیده پر شود ز خیالش ندا رسد | | احسنت ای پیاله و شاباش ای ش*ر..اب |
دریای عشق را دل من دید ناگهان | | از من بجست در وی و گفتا مرا بیاب |
خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین | | اندر پیش دوان شده دلهای چون سحاب |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.