نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,846
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,301
کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر استهر که قانع شد به خشک و ترشه‌ی بحر وبر است
تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوهکادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است
شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیلچون تبر برداشت منت بر بتان آذر است
دولت آن نبود که سلطان را پرستی چون سگانخدمت درویش کن کاین مایه فراذ فرتر است
مرد بینا در گلیم و پادشاه عالم استتیغ خفته در نیام و پاسبان کشور است
پیر ار از نامردای رگ چو پیدا شد ز پوستبهر تعلیم مریدان، راستی را مسطر است
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,302
زهی ملک خوش چون دو سلطان یکی شدزهی عهد خوش چون دو پیمان یکی شد
دو چتر از دو سو سر برآورد از درزمین زان دوابر در افشان یکی شد
پسر بادشاه و پدر نیرسلطانکنون ملک بین چون دو سلطان یکی شد
ز بهر جهان داری و بادشاهیجهان‌را دو شاه جهانبان یکی شد
یکی ناصر عهد محمود سلطانکه فرمانش در چار ارکان یکی شد
دگر شه معز جهان کیقبادیکه در ضبطش ایران و توران یکی شد
به دیو و پری گوی، ای بادکاینکدو وارث به ملک سلیمان یکی شد
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,303
منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشستدر دماغ سلطنت باد سلیمانی نشست
شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیبنام او برنامه‌ی دولت به عنوانی نشست
کیقباد ، آن گوهر تاج کیان کز زخم تیغباج ایران بستد و برتخت تورانی نشست
چون به تخت سلطنت بنشستی از حکم ازلتا ابد بنشین که آنجا هم تو میدانی نشست
زان کمرهای مرصع کز تو بر بستند خلقهر بزرگی تا کمر در گوهر کانی نشست
ابر صد بار آبروی خویش را بر خاک ریختپیش ابر دست تو کاندر در افشانی نشست
بر در قصر چو فردوس تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,304
شکر گویم که به توفیق خداوند جهانبر سر نامه ز توحید نوشتم عنوان
نام این نامه‌ی والاست «قران السعدین»کز بلندیش به سعدین سپهر ست قران
در تضرع به در حق که گنهکاران راداد باران گنه شوی ز عین غفران
نعت سلطان رسل ، آنکه مسیحا به درشپرده داری ست نشسته ز پس شاد روان
و صف معراج پیمبر که به شب روشن شدسراسری ش ز زلف سیه مشک فشان
مدحت شاه که نامش به فلک رفته چنانکنقش آن داغ شده خنگ فلک را بر ران
در خطاب شه عالم چو به سلک خدمتشآیم و این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,305
صفت چتر که سبزست ز سرسبزی شاهبرگ نیلوفری اندر سر دریای روان
صفت چتر که گل گز شده از گل گز اوبر سرشاه ز گل سایه کند تابستان
وصف در باش که نزدیک شد از هیبت شاهگنگ ماندست زحیرت نکند کار زبان
صفت تیغ که با خصم نیامش گویدکه زبهر تو فرو چند برم آب دهان
صفت چرخ کمائی که به بازوی شه استنیم چرخ ست که او نام نهاده ست کمان
صفت تیر که بارانش به غایت سخت ستسخت بارانی در تیرمه و درنیسان
صفت رایت لعل و سیه‌اندر سر شاهگشته خورشید میان شفق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,306
صفت بیره‌ی تنبول که نزد همه خلقبه ازان نیست نباتی به همه هندوستان
صفت نغمه گری‌های زنان مطربکه بسی لحن کند زهره چو گیرند الحان
صفت تاج مکلل که پسر یافت زشاهآن پسر کز سرکس تاج ستد از خاقان
صفت تخت که همچون فلک ثابته بودواز شه شرق به خورشید شرف داد مکان
صفت پیل که شه داد به فرزند عزیزکه شد از جنبش او کوه چو دریا لرزان
صفت صبح و کلاه سیاه و چتر سپیدرفتن شه به پدر روز و شب نور افشان
صفت چشمه‌ی خورشید به دریای سپهرکه کند پرتو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,307
گلخنی کرد به شاهی نگاهرفت دلش در خم گیسوی شاه
شه چو به گرما به رسیدی فرازسوخته برویش برابر نماز
در رخ شه دیدی و بگریستیگاه به مردی و گهی زیستی
شاه در و دید و دریافتیدر دل از آن سوز اثر یافتی
کردی از آن گریه‌ی دزدیده جوشخنده‌ی دزدیده نهفتی بنوش
روزی از آن غم که غانش گرفتجذبه‌ی عاشق رگ جانش گرفت
رخش ز گرما به دگر سوی تافتگرم سوی گلخنی خود شتافت
گلخنی سوخته کان سوی دیدتاب نیاورد چو آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,308
از پی میراث یکی خشم ناکریخت به کین خون برادر به خاک
تیغ به خون شسته ز پهنای دستپیش در میر ولایت گذشت
دید دو برنای چو سرو بلندیافته ز آسیب گناهی گزند
تیغ برآورده سیاست گریتا به هر آسیب رباید سری
کرد یکی از جگر مهر زایروی به سیاف که بهر خدای
گردن من زن قدری پیشترکو زید از من قدری بیشتر
وان دگرش گفت که بفگن سرمتا مرم و مردن او ننگرم
هر یک ازین گونه در آن دستبردجان ز برای دگری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,309
کعبه روی چند به گرمای تیزتشنه فتادند به دشت حجیز
چون به قدم طاقت گامی نماندخون به حد جرعه به جامی نماند
بر تل تفسیده قضا می‌زدندز انده مردن سر و پا می‌زدند
دود اجل خاست ز هر بندشانبی خودی از پای در افگندشان
ناگه از اطراف بیابان و دشتناقه سواری سوی ایشان گذشت
سوزش‌شان دید درونش بسوختاز تف هر سوخته خونش بسوخت
گریه‌کنان آمد از اشتر فرودبر سر هر تشنه روان کرد رود
شربتی از مطهره در طاس ریخت
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,310
پیوسته حدیث من به گوشت باداقوتم ز لب شکر فروشت بادا
بی‌من چو ش*ر..اب ناب گیری در دستشرمت بادا ولیک نوشت بادا

ای هجر مگر نهایتی نیست تراوی وعده‌ی وصل غایتی نیست ترا
ای عشق مرا به صد هزاران زاریکشتی و جز این کفایتی نیست ترا

نه صبر به گوشه‌ای نشاند ما رانه عقل به کام دل رساند ما را
چون یار ز پیش می‌براند ما راکو مرگ که زین باز رهاند ما را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا