نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,691
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,431
بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفتکاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
از بهر شستن رخ پاکیزه‌ات ز گردبگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم
خندید گل که دیر شد این بخشش و عطارخساره‌ای نماند، ز گرما گداختم
ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه منبا خاک خوی کردم و با خار ساختم
ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغهر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم
تا خیمه‌ی وجود من افراشت بخت گفتکاز بهر واژگون شدنش برفراختم
دیگر ز نرد هستیم امید برد نیستکاز طاق و جفت، آنچه مرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,432
مرغی نهاد روی بباغی ز خرمنیناگاه دید دانه‌ی لعلی به روزنی
پنداشت چینه‌ایست، بچالاکیش ربودآری، نداشت جز هوس چینه چیدنی
چون دید هیچ نیست فکندش بخاک و رفتزینسانش آزمود! چه نیک آزمودنی
خواندش گهر به پیش که من لعل روشنمروزی باین شکاف فتادم ز گردنی
چون من نکرده جلوه‌گری هیچ شاهدیچون من نپرورانده گهر هیچ معدنی
ما را فکند حادثه‌ای، ورنه هیچگاهگوهر چو سنگریزه نیفتد به برزنی
با چشم عقل گر نگهی سوی من کنیبینی هزار جلوه بنظاره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,433
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشتسوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
مهر بلند، چهره ز خاور نمینمودماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت
آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیکفرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت
دانی که نوشداروی سهراب کی رسیدآنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت
دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاندبار دگر امید رهائی مگر نداشت
بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاداین صید تیره روز مگر بال و پر نداشت
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداختمیدید شعله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,434
روزی گذشت پادشهی از گذرگهیفریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیمکاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیستپیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفتاین اشک دیده‌ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته استاین گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن استآن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کنتا بنگری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,435
بلبل آهسته به گل گفت شبیکه مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدمگر ترا نیز چنین رائی هست
گفت فردا به گلستان باز آیتا ببینی چه تماشائی هست
گر که منظور تو زیبائی ماستهر طرف چهره‌ی زیبائی هست
پا بهرجا که نهی برگ گلی استهمه جا شاهد رعنائی هست
باغبانان همگی بیدارندچمن و جوی مصفائی هست
قدح از لاله بگیرد نرگسهمه جا ساغر و صهبائی هست
نه ز مرغان چمن گمشده‌ایستنه ز زاغ و زغن آوائی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,436
به نومیدی، سحرگه گفت امیدکه کس ناسازگاری چون تو نشنید
بهر سو دست شوقی بود بستیبهر جا خاطری دیدی شکستی
کشیدی بر در هر دل سپاهیز سوزی، ناله‌ای، اشکی و آهی
زبونی هر چه هست و بود از تستبساط دیده اشک آلود از تست
بس است این کار بی تدبیر کردنجوانان را بحسرت پیر کردن
بدین تلخی ندیدم زندگانیبدین بی مایگی بازارگانی
نهی بر پای هر آزاده بندیرسانی هر وجودی را گزندی
باندوهی بسوزی خرمنی راکشی از دست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,437
با دوک خویشن، پیرزنی گفت وقت کارکاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
از بس که بر تو خم شدم و چشم دوختمکم نور گشت دیده‌ام و قامتم خمید
ابر آمد و گرفت سر کلبه‌ی مرابر من گریست زار که فصل شتا رسید
جز من که دستم از همه چیز جهان تهیستهر کس که بود، برگ زمستان خود خرید
بی زر، کسی بکس ندهد هیزم و زغالاین آرزوست گر نگری، آن یکی امید
بر بست هر پرنده در آشیان خویشبگریخت هر خزنده و در گوشه‌ای خزید
نور از کجا به روزن بیچارگان فتدچون گشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,438
تا بکی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبرریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
زینهمه خواری که بینی زافتاب و خاک و بادچیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشیچند میترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر
جمله آنان را که چون زالو مکندت خون بریزوندران خون دست و پائی کن خضاب ای رنجبر
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کنتا شود چهر حقیقت بی حجاب ای رنجبر
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوی میدهدکی دهد عرض فقیران را جواب ای رنجبر
آنکه خود را پاک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,439
ای گربه، ترا چه شد که ناگاهرفتی و نیامدی دگر بار
بس روز گذشت و هفته و ماهمعلوم نشد که چون شد این کار
جای تو شبانگه و سحرگاهدر دامن من تهیست بسیار
در راه تو کند آسمان چاهکار تو زمانه کرد دشوار
پیدا نه بخانه‌ای نه بر بام

ای گمشده‌ی عزیز، دانیکز یاد نمیشوی فراموش
برد آنکه ترا بمیهمانیدستیت کشید بر سر و گوش
بنواخت تو را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,440
ای مرغک خرد، ز اشیانهپرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانهدر باغ و چمن چمیدن آموز
رام تو نمی‌شود زمانهرام از چه شدی، رمیدن آموز
مندیش که دام هست یا نهبر مردم چشم، دیدن آموز
شو روز بفکر آب و دانههنگام شب، آرمیدن آموز
از لانه برون مخسب زنهار

این لانه‌ی ایمنی که داریدانی که چسان شدست آباد
کردند هزار استواری
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا