نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,351
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,551
آگه نه‌ای که بر دلم از غم چه درد خاستمحنت دواسبه آمد و از سینه گرد خاست
بر سینه داغ واقعه نقش‌الحجر بماندوز دل برای نقش حجر لاجورد خاست
جان شد سیاه چون دل شمع از تف جگرپس همچو شمع از مژه خوناب زرد خاست
هم سنگ خویش گریه‌ی خون راندم از فراقتا سنگ را ز گریه‌ی من دل به درد خاست
در کار عشق دیده مرا پایمرد بودهر دردسر که دیدم ازین پایمرد خاست
دل یاد کرد یار فراموش کی کنددر خون نشستن من ازین یاکرد خاست
دل تشنه‌ی مرادم و سیر آمده ز عمر
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,552
در این عهد از وفا بوئی نمانده استبه عالم آشنارویی نمانده است
جهان دست جفا بگشاد آوخوفا را زور بازویی نمانده است
چه آتش سوخت بستان وفا راکه از خشک و ترش بویی نمانده است
فلک جائی به موی آویخت جانمکز آنجا تا اجل مویی نمانده است
به که نالم که اندر نسل آدمبدیدم آدمی خویی نمانده است
نظر بردار خاقانی ز دونانجگر میخور که دلجویی نمانده است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,553
از کف ایام امان کس نیافتوز روش دهر زمان کس نیافت
شام و سحر هست رصددار عمرزین دو رصد خط امان کس نیافت
رفت زمانی که ز راحت در اونام غم از هیچ زبان کس نیافت
و آمد عهدی که ز خرم‌دلاندر همه آفاق نشان کس نیافت
اهل میندیش که در عهد ماسایه‌ی عنقا به جهان کس نیافت
جنس طلب کردی خاقانیاکم طلب آن چیز که آن کس نیافت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,554
زآتش اندیشه جانم سوخته استوز تف یارب دهانم سوخته است
از فلک در سینه‌ی من آتشی استکز سر دل تا میانم سوخته است
سوز غمها کار من کرده است خامخامی گردون روانم سوخته است
شعله‌های آه من در پیش خلقپرده‌ی راز نهانم سوخته است
دولتی جستم، وبالم آمده استآتشی گفتم، زبانم سوخته است
دیده‌ای آتش که چون سوزد پرندبرق محنت همچنانم سوخته است
شعر من زان سوزناک آمد که غمخاطر گوهر فشانم سوخته است
در سخن من نایب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,555
زخم زمانه را در مرهم پدید نیستدارو بر آستانه‌ی عالم پدید نیست
در زیر آبنوس شب و روز هیچ دلشمشادوار تازه و خرم پدید نیست
هرک اندرون پنجره‌ی آسمان نشستاز پنجه‌ی زمانه مسلم پدید نیست
ای دل به غم نشین که سلامت نهفته ماندوی جم به ماتم آی که خاتم پدید نیست
دردا که چنگ عمر شد زا ساز و بدتر آنکسرنای گم به بوده‌ی ماتم پدید نیست
خاقانیا دمی که وبال حیات توستدر سینه کن به گور که همدم پدید نیست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,556
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران استچه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلفتو راست معجزه و نام تو سلیمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشیزمانه از همه خونریزها پشیمان است
بر آن دیار که باد فراق تو بگذشتبه هر کجا که کنی قصد قصر ویران است
شکست روزم در شب چه روز امید استگذشت آب من از سرچه جای دامان است
ز وصل گوئی کم گوی، آن مرا گویندمرا ز درد چه پروای وصل هجران است
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,557
حصن جان ساز در جهان خلوتدو جهان ملک و یک زمان خلوت
باک غوغای حادثات مدارچون تو را شد حصار جان خلوت
ساقیت اشک و مطربت نالهشاهدت درد و میزبان خلوت
خلوتی کن نهان ز سایه‌ی خویشتا کند سایه را نهان خلوت
همه گم بوده‌ها پدید آیدچون تو را گم کند نشان خلوت
سایه را پنبه بر نه احمدوارتا شود ابر سایبان خلوت
نقطه‌ی حلقه‌ی زره دیدیکه نشسسته‌است بر کران خلوت
خلوتی کش تو در میان باشیکرم پیله کند چنان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,558
بخت بدرنگ من امروز گم استیارب این رنگ سواد از چه خم است
دلدل دل ز سر خندق غمچون جهانم که بس افکنده سم است
با من امروز فلک را به جفاآشتی نیست همه اشتلم است
شد چو کشتی به کژی کار فلککه عنانش محل پاردم است
دولت امروز زن و خادم راستکاین امیر ری و آن شاه قم است
هر که را نعمت و مال آمد و جاهسفلگی را بعهم کلبهم است
تا به درگاه خدا داری رویزر آلوده سگ حلقه دم است
باز چون بر در خلق افتد کارزر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,559
طره مفشان که غرامت بر ماستطیره منشین که قیامت برخاست
غمزه بر کشتن من تیز مکنکان نه غمزه است که شمشیر قضاست
بس که از خصم توام بیم سر استبر سر این همه خشم تو چراست
گر عتابی ز سر ناز برفتمرو از جای که صحبت برجاست
گفت بیهوده بر انگشت مپیچبر کسی کو به تو انگشت نماست
هیچ بد در تو نگفتم باللهخود خیال تو بر این گفته گواست
این قدر گفتم کان روی چو گلبسته‌ی دیده‌ی هر خس نه رواست
من همانم تو همان باش به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,560
مرا دانه‌ی دل بر آتش فتاده استاز آن نعره‌ی من چنین خوش فتاده است
به هفت آسمان هشتمین در فزایمز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است
من آن آب نادیه نخل بلندمکه از جان من در من آتش فتاده است
غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیدهچو نیلوفرم آب مفرش فتاده است
دلم عافیت می‌شمارد بلا رابنام ایزد این دل بلاکش فتاده است
امیدم به اندازه‌ی دل رسیده استخدنگم به بالای ترکش فتاده است
منم خرم و یک فتاده است نقشمشما غمگن و نقشتان شش فتاده است
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا