** غمکده **

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 3,250
  • بازدیدها بازدیدها 54,229
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,581
سر سودای تو را سینه‌ی ما محرم نیستسینه‌ی ما چه که ارواح ملایک هم نیست
کالبد کیست که بیند حرم وصل تو راکانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر اوشیر مردان را از نافه‌ی آهو کم نیست
هر دلی را که کبودی ز لب لعل تو داشتخانقاهش بجز از زلف خم اندر خم نیست
بی‌دلی را که دمی با تو مهیا گرددقیمت هر دو جهان نیمه‌ی آن یک‌دم نیست
دیده‌ی شوخ تو را کشتن خلق آئین شدتا کی این ظلم، در این دیده همانا نم نیست
زین خبر زلف تو شاد است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,582
ما به غم خو کرده‌ایم ای دوست ما را غم فرستتحفه‌ای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست
جامه هامان چاک ساز و خانه‌هامان پاک سوزخلعه‌هامان درد بخش و تحفه‌هامان غم فرست
چون به یاد ما رسی دستی به گرد خود برآرگر همه اشکی به دست آید تو را، آن هم فرست
خستگی سینه‌ی ما را خیالت مرهم استای به هجران خسته مارا، خسته را مرهم فرست
یوسف گم گشته‌ی ما زیر بند زلف توستگه گهی ما را خبر زان زلف خم در خم فرست
زلف تو گر خاتم از دست سلیمان در ربودآن بر او بگذار وز لعلت یکی خاتم فرست
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,583
بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفتصد بار فغان کردم و یک‌بار نپذرفت
از دست غم هجر به زنهار وصالشانگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشودگه تحفه ز جان ساختم و یار نپذرفت
بس شب که نوان بودم بر درگه وصلشتا روز مرا در زد و دیدار نپذرفت
گفتم که به مسمار بدوزم در هجرشبسیار حیل کردم و مسمار نپذرفت
بر دشمن من زر به خروار برافشاندوز دامن من در به انبار نپذرفت
پذرفت مرا اول و رد کرد به آخرهان ای دل خاقانی پندار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,584
بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفتصد بار فغان کردم و یک‌بار نپذرفت
از دست غم هجر به زنهار وصالشانگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشودگه تحفه ز جان ساختم و یار نپذرفت
بس شب که نوان بودم بر درگه وصلشتا روز مرا در زد و دیدار نپذرفت
گفتم که به مسمار بدوزم در هجرشبسیار حیل کردم و مسمار نپذرفت
بر دشمن من زر به خروار برافشاندوز دامن من در به انبار نپذرفت
پذرفت مرا اول و رد کرد به آخرهان ای دل خاقانی پندار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,585
شوری ز دو عشق در سر ماستمیدان دل از دو لشکر آراست
از یک نظرم دو دلبر افتادوز یک جهتم دو قبه برخاست
خورشید پرست بودم اولاکنون همه میل من به جوزاست
در مشرق و مغرب دل منهم بدر و هم آفتاب پیداست
جانم ز دو حور در بهشت استکارم ز دو ماه بر ثریاست
گر یافته‌ام دو در عجب نیستزیرا که دو چشم من دو دریاست
بالله که خطاست هرچه گفتموالله که هرآنچه رفت سوداست
خاقانی را چه روز عشق استبا این غم روزگار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,586
دل شد از دست و نه جای سخن استوز توام جای تظلم زدن است
دل تو را خواه قولا واحداتا تو خواهیش دو قولی سخن است
آنچه در آینه بینم نه منمپرتو توست که سایه فکن است
نظرت نیست به من زانکه مراتن نماند و نظر جان به تن است
باد سردم بکشد شمع فلکشمع جان در تنه‌ی پیرهن است
هست دیگ هوست خام هنوزخامی آن ز دم سرد من است
گل ز باغ رخت آن کس چیندکه چو گل زر ترش در دهن است
عالمی شیفته‌ی زلف تواندزلف تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,587
آن نازنین که عیسی دلها زبان اوستعود الصلب من خط زنار سان اوست
بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب اوزنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست
هر دم لبش به خنده برآید مسیح نومانا که مریمی دگر اندر دهان اوست
فرسوده‌تر ز سوزن عیسی تن من استباریک‌تر ز رشته‌ی مریم لبان اوست
آن لعل را به رشته‌ی مریم که درکشیداز سوزن مسیح که شکل میان اوست
گر بر دلم زبور بخوانند نشنودکانجیر مرغش از لب انجیل خوان اوست
پیران کعبه لاف ز خاقانی آورندترسای روم کیست که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,588
عیسی لبی و مرده دلم در برابرتچون تخم پیله زنده شوم باز دربرت
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشینز آن لب که آتش است و عسل می‌دهد برت
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسلترسم ز نیش چشم چو زنبور کافرت
یاقوت هست زاده‌ی خورشید نی مگویخورشید هست زاده‌ی یاقوت احمرت
خون ریز ماست غمزه‌ی جادوت پس چراخونین سلب شده است لب معجز آورت
مانا که هم لبت خورد آن خون که غمزه ریختکاینک نشان خون به لب شکرین درت
از نشترت سلاح دو بادام گاه جنگچشمم چو پسته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,589
گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافتبا کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبددر آتش سوزنده چه آرام توان یافت
جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردیکان لب نه شکاری است که مادام توان یافت
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیکبی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت
خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبرکاین دولت از ایام به ایام توان یافت
نامت نشود تا نشوی سوخته‌ی عشقکز داغ پس از سوختگی نام توان یافت
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,494
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #2,590
گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافتبا کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبددر آتش سوزنده چه آرام توان یافت
جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردیکان لب نه شکاری است که مادام توان یافت
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیکبی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت
خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبرکاین دولت از ایام به ایام توان یافت
نامت نشود تا نشوی سوخته‌ی عشقکز داغ پس از سوختگی نام توان یافت
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا