You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,250
-
بازدیدها
52,768
-
کاربران تگ شده
هیچ
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| دل پردهی عشق توست برگیر | | جان تحفهی وصل توست بپذیر |
| تن هم سگ کوی توست دانی | | دانم که نیرزدت به زنجیر |
| گفتی که بجوی تا بیابی | | جستیم و نیافتیم تدبیر |
| در کار دلی که گمره توست | | تقصیر نمیکنی ز تقصیر |
| تیری ز قضای بد سبق کرد | | آمد دل من بخست بر خیر |
| آن تیر ز شست توست زیرا | | نام تو نوشته بود بر تیر |
| خاقانی اگرچه هیچ کس نیست | | هم هیچ مگو به هیچ برگیر |
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| خونریزی و نندیشی، عیار چنین خوشتر | | دل دزدی و نگریزی، طرار چنین خوشتر |
| زان غمزهی دود افکن آتش فکنی در من | | هم دل شکنی هم تن، دلدار چنین خوشتر |
| هر روز به هشیاری نو نو دلم آزاری | | م**س.ت آیی و عذر آری، آزار چنین خوشتر |
| نوری و نهان از من، حوری و رمان از من | | بوس از تو و جان از من، بازار چنین خوشتر |
| الحق جگرم خوردی خونریز دلم کردی | | موئیم نیازردی، پیکار چنین خوشتر |
| مرغی عجب استادم در دام تو افتادم | | غم میخورم و شادم غمخوار چنین خوشتر |
| من کشته دلم بالله تو عیسی... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| خیز و به ایام گل بادهی گلگون بیار | | نوبت دی فوت شد نوبت اکنون بیار |
| دست مقامر ببوس نقش حریفان بخواه | | بزم صبوحی بساز نزل دگرگون بیار |
| شاهد دل ناشتاست درد زبان گز بده | | مطرب جان خوش نواست نغمهی موزون بیار |
| شرط صبوحی بود گاو زر و خون رز | | خون سیاوش بده، گاو فریدون بیار |
| پیش که یاوه شوند خرد وشاقان چرخ | | بر بر گل عارضان ساغر گلگون بیار |
| باده به کم کاسگان تا خط بغداد ده | | بهر لب خاصگان یک دو خط افزون بیار |
| غصهی ایام ریخت خون چو خاقانیی | | شو دیت خون... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر | | در همه عالم توئی از همه بدخویتر |
| گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده | | تا به جهان کس شنید از تو جفاجوی تر |
| هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو | | هرکه به نزدیک تر از تو سیه روی تر |
| گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بیوفا | | لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبویتر |
| بود گناه من آنک با تو یگانه شدم | | نیست مرا ز آب چشم هیچ گنهشویتر |
| تا دل من سوی توست بارگه صبر من | | هست به کوی عدم بلکه از آنسویتر |
| در صف عشاق تو کمتر خاقانی است | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| رحم کن رحم، نظر باز مگیر | | لطف کن لطف، خبر بازمگیر |
| گیرم آتش زدهای در جانم | | آخر آبم ز جگر بازمگیر |
| گر به مستی سخنی گفتم، رفت | | سخن رفته ز سر بازمگیر |
| گنه کرده بناکرده شمار | | عذر بپذیر و نظر بازمگیر |
| گلبن مهر تو در باغ دل است | | آب از آن گلبنتر بازمگیر |
| از چو من هندوک حلقه بگوش | | گر کله نیست کمر بازمگیر |
| آخر آن بوسه که روزی دادی | | داده را روز دگر بازمگیر |
| گر زکاتی به محرم بدهی | | چون خسیسان به صفر بازمگیر |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار | | سرم کدو چکنی یک کدوی باده بیار |
| دو قبله نیست روا، یا صلاح یا باده | | سر صلاح ندارم سبوی باده بیار |
| به صبح و شام که گلگونهای و غالیهای است | | مرا فریب مده رنگ و بوی باده بیار |
| عنان شاهد دل گیر و دست پیر خرد | | ز راه زهد بگردان به کوی باده بیار |
| ببین که عمر گریبان دریده میگذرد | | بگیر دامنش از ره بسوی باده بیار |
| منادیان قدح را به جان زنم لبیک | | چو من حریفی لبیک گوی باده بیار |
| صبح گویم، سبوح گوی چون باشم | | چو من ملامتیی... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر | | بر خاک راه او مرا جو جو دل پر خوننگر |
| هست از پری رخسارهای در نسل آدم شورشی | | شور بنی آدم همه ز آن روی گندمگون نگر |
| من تلخ گریم چون قدح او خوش بخندد همچو می | | این گریهی ناساز بین آن خندهی موزون نگر |
| باغی است طاووس رخش ماری است افسونگر در او | | شهری چو من بنهاده سر بر خط آن افسون نگر |
| او آتش است و جان و دل پروانه و خاکسترش | | خاکستری در دامنش پروانه پیرامون نگر |
| بسیار دیدی در دلم بازار عشق آراسته | | آن چیست کانگه دیدهای بازار عشق اکنون... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| سرهای سراندازان در پای تو اولیتر | | در سینهی جانبازان سودای تو اولیتر |
| ای جان همه عالم، ریحان همه عالم | | سلطان همه عالم مولای تو اولیتر |
| ای داور مهجوران، جان داروی رنجوران | | صبر همه مستوران، رسوای تو اولیتر |
| خواهی که کشی یاری آن یار منم آری | | گر کشتنیم باری در پای تو اولیتر |
| خرمترم اینک بین از خوی توام غمگین | | کز هرچه کند تسکین صفرای تو اولیتر |
| دل کز همه درماند جان بر سرت افشاند | | چون جای تو او داند او جای تو اولیتر |
| رای تو به کینتوزی دارد سر... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| فتادهام به طلسم کشاکش تقدیر | | نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامنگیر |
| دل رمیده و شوق بهانه خود دارم | | که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر |
| چه طرفها که نبستم ز رهنمائی دل | | دلیل رهزن من م**س.ت خواب و راه خطیر |
| خدا زیارت فتراک دل نصیب کناد | | رمیده خاطرم از دام راه بیتاثیر |
| نفس کشیدن مرغ اسیر پرواز است | | مباد صید رهائی شوی ز دام صفیر |
| دلی که بال و پری در هوای خاک بزد | | ندید خواب شکفتن چو غنچهی تصویر |
| ز سینه تا به لب آئین نیشتر دارم | | حدیث از جگر پاره... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
| روز عمرم در شب افتاده است باز | | وز شبم روز عنا زاده است باز |
| گویی اندر دامن آمد پای دل | | کز پی آن در سر افتاده است باز |
| چون نشینم کژ که خورشید امید | | راست بالای سر استاده است باز |
| قسم هرکس جرعه بود از جام غم | | قسم من تا خط بغداد است باز |
| همچو آب از آتش و آتش ز باد | | دل به جوش و تن به فریاد است باز |
| شایدم کالماس بارد چشم از آنک | | بند بر من کوه پولاد است باز |
| شد زبانم موی و شد مویم زبان | | از تظلم کاین چه بیداد است باز |
| سینهی من... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.