شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2,704
  • بازدیدها 19,237
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,661
چو ترکان بدیدند کار جاسپ رفتهمی آید از هر سوی تیغ تفت
همه سرکشانشان پیاده شدندبه پیش گو اسفندیار آمدند
کمانهای چاچی بینداختندقبای نبردی برون آختند
به زاریش گفتند گر شهریاردهد بندگان را به جان زینهار
به دین اندر آییم و خواهش کنیمهمه آذران را نیایش کنیم
ازیشان چو بشنید اسفندیاربه جان و به تن دادشان زینهار
بر آن لشکر فرخ آواز دادگو نامبردار فرخ نژاد
که ای نامداران ایرانیانبگردید زین لشکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,662
کی نامبردار فرخنده شاهسوی گاه بازآمد از رزمگاه
به بستور گفتا که فردا پگاهسوی کشور نامور کش سپاه
بیامد سپهبد هم از بامدادبزد کوس و لشکر بنه بر نهاد
به ایران زمین باز کردند رویهمه خیره دل گشته و جنگجوی
همه خستگان را ببردند نیزنماندند از خواسته نیز چیز
به ایران زمین باز بردندشانبه دانا پزشکان سپردندشان
چو شاه جهان باز شد باز جایبه پور مهین داد فرخ همای
سپه را به بستور فرخنده دادعجم را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,663
کی نامبردار زان روزگارنشست از بر گاه آن شهریار
گزینان لشکرش را بار دادبزرگان و شاهان مهتر نژاد
ز پیش اندر آمد گو اسفندیاربه دست اندرون گرزه‌ی گاوسار
نهاده به سر برکیانی کلاهبه زیر کلاهش همی تافت ماه
باستاد در پیش او شیر فشسرافگنده و دست کرده به کش
چو شاه جهان روی او را بدیدز جان و جهانش به دل برگزید
بدو گفت شاه ای یل اسفندیارهمی آرزو بایدت کارزار
یل تیغ زن گفت فرمان تراستکی تو شهریاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,664
یکی روز بنشست کی شهریاربه رامش بخورد او می خوشگوار
یکی سرکشی بود نامش گرزمگوی نامجو آزموده به رزم
به دل کین همی داشت ز اسفندیارندانم چه‌شان بود آغاز کار
به هر جای کاو از او آمدیازو زشت گفتی و طعنه زدی
نشسته بد او پیش فرخنده شاهرخ از درد زرد و دل از کین تباه
فراز آمد از شاهزاده سخننگر تا چه بد آهو افگند بن
هوا زی یکی دست بر دست زدچو دشمن بود گفت فرزند بد
فرازش نباید کشیدن به پیشچنین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,665
بدان روزگار اندر اسفندیاربه دشت اندرون بد ز بهر شکار
از آن دشت آواز کردش کسیکه جاماسپ را کرد خسرو گسی
چو آن بانگ بشنید آمد شگفتبپیچید و خندیدن اندر گرفت
پسر بود او را گزیده چهارهمه رزمجوی و همه نیزه‌دار
یکی نام بهمن دوم مهرنوشسیم نام او بد دل افروز طوش
چهارم بدش نام نوشاذرانهادی کجا گنبد آذرا
به شاه جهان گفت بهمن پسرکه تا جاودان سبز بادات سر
یکی ژرف خنده بخندید شاهنیابم همی اندرین هیچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,666
چو آگاه شد شاه کامد پسرکلاه کیان برنهاده به سر
مهان و کهان را همه خواند پیشهمه زندو استا به نزدیک خویش
همه موبدان را به کرسی نشاندپس آن خسرو تیغ‌زن را بخواند
بیا مدگو و دست‌کرده به‌کشبه پیش پدر شد پرستارفش
شه خسروان گفت با موبدانبدان رادمردان و اسپهبدان
چه گویید گفتا که آزاده‌ایدبه سختی همه پرورش داده‌اید
به گیتی کسی را که باشد پسربدو شاد باشد دل تاجور
به هنگام شیرش به دایه دهدیکی تاج...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,667
برآمد بسی روزگاران بدویکه خسرو سوی سیستان کرد روی
که آنجا کند زندواستا رواکند موبدان را بدانجا گوا
چو آنجا رسید آن گرانمایه شاهپذیره شدش پهلوان سپاه
شه نیمروز آن که رستمش نامسوار جهاندیده همتای سام
ابا پیردستان که بودش پدرابا مهتران و گزینان در
به شادی پذیره شدندش به راهازو شادمان گشت فرخنده شاه
به ز اولش بردند مهمان خویشهمه بنده‌وار ایستادند پیش
وزو زند و کشتی بیاموختندببستند و آذر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,668
خود از بلخ زی زابلستان کشیدبیابان گذارید و سیحون بدید
به ز اول نشستست مهمان زالبرین روزگاران برآمد دو سال
به بلخ اندرون است لهراسپ شاهنماندست از ایرانیان و سپاه
مگر هفتصد مرد آتش‌پرستهمه پیش آذر برآورده دست
جز ایشان به بلخ اندرون نیست کساز آهنگ‌داران همینند و بس
مگر پاسبانان کاخ همایهلا زود برخیز و چندین مپای
مهان را همه خواند شاه چگلابر جنگ لهراسپشان داد دل
بدانید گفتا که گشتاسپ شاه
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,669
سران را همه خواند و گفتا رویدسپاه پراگنده گرد آورید
برفتند گردان لشکر همهبه کوه و بیابان و جای رمه
بدو باز خواندند لشکرش راگزیده سواران کشورش را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,886
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #2,670
گر من این دوستی تو ببرم تا لب گوربزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
اثر میر نخواهم که بماند به جهانمیر خواهم که بماند به جهان در اثرا
هر کرا رفت، همی باید رفته شمریهر کرا مرد، همی باید مرده شمرا

پوپک دیدم به حوالی سرخسبانگک بر برده با بر اندرا
چادرکی دیدم رنگین برورنگ بسی گونه بر آن چادرا
ای پرغونه و باژگونه جهانمانده من از تو به شگفت اندرا
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا