You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,248
-
کاربران تگ شده
هیچ
دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی | | که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبر فشانستی |
چسان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن | | که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی |
حرامم باد دلجویی پیکانش اگر نالم | | ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی |
غمش گفتم نهان در سینه دارم سادهلوحی بین | | که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی |
در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم | | روان از حسرت بالای آن سرو روانستی |
بیا شیرین زبانی بین که همچون نیشکر خامه | | شکربار از زبان هاتف شیرین... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی | | که دارد چون من بیتاب هر سو ناشکیبایی |
به حسرت زین گلستان با صد افغان رفتم و بردم | | به دل داغ فراق لالهرویی سرو بالایی |
به ناکامی دو روز دیگر از کوی تو خواهم شد | | به چشم لطف بین سوی من امروزی و فردایی |
به کام دل چو با اغیار می نوشی به یاد آور | | ز ناکامی از خون جگر پیمانه پیمایی |
به جان از تنگنای شهر بند عقل آمد دل | | جنونی از خدا میخواهم و دامان صحرایی |
به پای سرو و گل در باغ هاتف نالد و گرید | | به یاد قامت رعنایی و رخسار زیبایی |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی | | کار دل بود که با دل نفتد کار کسی |
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم | | وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی |
ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب | | چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی |
آخر کار فروشند به هیچش این است | | سود آن کس که به جان است خریدار کسی |
هاتف این پند ز من بشنو و تا بتوانی | | بکش آزار کسان و مکن آزار کسی |
زهی از رخ تو پیدا همه آیت خدایی | | ز جمالت آشکارا همه فر کبریایی |
نسپردمی دل آسان به تو روز آشنایی | | خبریم بودی آن روز اگر از شب جدایی |
نبود به بزمت ای شه ره این گدا همین بس | | که به کوچهی تو گاهی بودم ره گدایی |
همه جا به بیوفایی مثلند خوب رویان | | تو میان خوبرویان مثلی به بیوفایی |
تو درون پرده خلقی به تو مبتلا ندانم | | به چه حیله میبری دل تو که رخ نمینمایی |
شد از آشناییش جان ز تن و کنون که بینم | | دل آشنا ندارد خبری ز آشنایی |
گرهی اگر چه هرگز نگشودهام... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی | | خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی |
مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا | | دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی |
راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است | | بی گناه ای راه پیما ناقه را پی میکنی |
ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی | | گوش بر آواز چنگ و نالهی نی میکنی |
ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار | | گر نه در ساغر کنون می میکنی کی میکنی |
خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست | | سنگ خاییدن به دندان کوه ببریدن به چنگ |
لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار | | پنجه با چنگال ضیغم غوص در کام نهنگ |
از سر پستان شیر شرزه دوشیدن حلیب | | وز بن دندان مار گرزه نوشیدن شرنگ |
نره غولی روز بر گردن کشیدن خیرخیر | | پیرهزالی در بغل شب بر گرفتن تنگتنگ |
از ش*ر..اب و بنگ روز جمعه در ماه صیام | | شیخ را بالای منبر ساختن م**س.ت و ملنگ |
تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ | | ره بریدن بی عصا فرسنگها با پای لنگ |
طعمه بگرفتن... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
الهی ازین ششپر بینظیر | | عدو را دل افکار و جان خسته باد |
به خصم بد اندیش در زیر آن | | ره چاره از شش جهت بسته باد |
گفت فیاض خان والا شان | | خنجر آن خدیو نیکو نام |
آن بود بحر و بحر بی پایان | | این نهنگ و نهنگ خون آشام |
باد آن را ز لطف حق دائم | | باد این را زیمن بخت مدام |
خون بدخواه نامراد خضاب | | سینهی خصم کج نهاد نیام |
مجوش ای فرومایه گر من تو را | | به شوخی گل هجو بر سر زدم |
تو را تا ز گمنامی آرم برون | | به نام تو این سکه بر زر زدم |
نه از کین به روی تو تیغ آختم | | نه از دشمنی بر تو خنجر زدم |
به طبع آزمایی هجا گفتمت | | پی امتحان تیغ بر خر زدم |
عزیزم بهر آزارم نهانی | | مرس برداشت از کلبی معلم |
چنین دانست کاین را من ندانم | | الم یعلم بان الله یعلم |