نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,261
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #541
ای کرده خجل بتان چین رابازار شکسته حور عین را
بنشانده پیاده ماه گردونبرخاسته فتنه‌ی زمین را
مگذار مرا به ناز اگر چندخوب آید ناز نازنین را
منمای همه جفا گه مهرچیزی بگذار روز کین را
دلداران بیش از این ندارندبا درد قرین چو من قرین را
هم یاد کنند گه گه آخرخدمتگاران اولین را
ای گم شده مه ز عکس رویتدر کوی تو لعبتان چین را
این از تو مرا بدیع ننمودمن روز همی شمردم این را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #542
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مراوی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانکدر زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
گر بی‌تو خواب و خورد نباشد مرا رواستخود بی‌تو در چه خور بود خواب و خور مرا
عمری کمان صبر همی داشتم به زهآخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا
باری به عمرها خبری یابمی ز توچون نیست در هوای تو از خود خبر مرا
در خون من مشو که نیاری به دست بازگر جویی از زمانه به خون جگر مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #543
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مراکی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مرا
سود کی دارد به طراری نمودن زاهدیچون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا
ساقی عشق بتم در جام امید وصالمی گران دادست کارد آن سبکساری مرا
زان بتر کز عشق هستم م**س.ت با خصمان اومی‌بباید بردن او مستی به هشیاری مرا
زارم اندر کار او وز کار او هر ساعتیکرد باید پیش خلق انکار و بیزاری مرا
این شگفتی بین و این مشکل که اندر عاشقیبرد باید علت لنگی و رهواری مرا
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #544
گر باز دگرباره ببینم مگر اورادارم ز سر شادی بر فرق سر او را
با من چو سخن گوید جز تلخ نگویدتلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
سوگند خورم من به خدا و به سر اوکاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را
چندان که رسانید بلاها به سر منیارب مرسان هیچ بلایی به سر او را
هر شب ز بر شام همی تا به سحرگهرخساره کنم سرخ ز خون جگر او را
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #545
از دور بدیدم آن پری راآن رشک بتان آزری را
در مغرب زلف عرض دادهصد قافله ماه و مشتری را
بر گوشه‌ی عارض چو کافوربرهم زده زلف عنبری را
جزعش به کرشمه درنوشتهصد تخته‌ی تازه کافری را
لعلش به ستیزه در نمودهصد معجزه‌ی پیمبری را
تیر مژه بر کمان ابروبرکرده عتاب و داوری را
بر دامن هجر و وصل بستهبدبختی و نیک‌اختری را
ترسان ترسان به طنز گفتمآن مایه‌ی حسن و دلبری را
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #546
جانا به جان رسید ز عشق تو کار مادردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدمای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبیفریاد و نالهای دل زار زار ما
دردا و حسرتا که بجز بار غم نماندبا ما به یادگاری از آن روزگار ما
بودیم بر کنار ز تیمار روزگارتا داشت روزگار ترا در کنار ما
آن شد که غمگسار غم ما تو بوده‌ایامروز نیست جز غم تو غمگسار ما
آری به اختیار دل انوری نبوددست قضا ببست در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #547
ای غارت عشق تو جهانهابر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوی لاف عشقتسرها همه در سر زبانها
در پیش جنیبت جمالتاز جسم پیاده گشته جانها
در کوکبه‌ی رخ چو ماهتصد نعل فکنده آسمانها
نظارگیان روی خوبتچون در نگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینندزینجاست تفاوت نشانها
گویم که ز عشوهای عشقتهستیم ز عمر بر زبانها
گویی که ترا از آن زیان بودالحق هستی تو خود از آنها
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #548
ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب وز شب تپانچه‌ها زده بر روی آفتاب
بر سیم ساده بیخته از مشک سوده‌گرد بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب
خط تو بر خد تو چو بر شیر پای مور زلف تو بر رخ تو چو بر می پر غراب
دارم ز آب و آتش یاقوت و جزع تو در آب دیده غرق و بر آتش جگر کباب
در تاب و بند زلف دلاویز جان کشت جان در هزار بند و دل اندر هزار تاب
گه دست عشق جامه‌ی صبرم کند قبا گه آب چشم خانه‌ی رازم کند خراب
چون چشمت از جفا مژه بر هم نمی‌زند چشمم به خون دل مژه تا کی کند خضاب
هم با خیال تو گله‌ای کردمی ز تو بر چشم من اگر نشدی بسته راه خواب
ای روز و شب چو دهر در آزار انوری ترسم که دهر باز دهد زودت این جواب
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #549
خه‌خه به نام ایزد آن روی کیست یاربآن سحر چشم و آن رخ آن زلف و خال و آن لب
در وصف حسن آن لب ناهید چنگ مطرببر چرخ حسن آن رخ خورشید برج کوکب
مسرور عیش او را این عیش عادتی غمبیمار هجر او را این مرگ صورتی تب
نقشی نگاشت خطش از مشک سوده بر گلدامن فکند زلفش بر روز روشن از شب
دامیست چین زلفش عقل اندرو معلقجزعیست چشم شوخش سحر اندرو مرکب
گه مشک می‌فشاند بر مه ز گرد موکبگه ماه می‌نگارد در ره ز نعل مرکب
در پیش نور رویش گردون به دست حسرت
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #550
خه از کجات پرسم چونست روزگارتما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
در آرزوی رویت دور از سعادت توپیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایتبیگانگی گرفتی از یار دوستدارت
ای جان و روشنایی به زین همی ببایدتو برکناری از ما، ما در میان کارت
با مات در نگیرد ماییم و نیم جانییا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت
گر بخت دست گیرد ور عمر پای داردیکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت
 
امضا : .ARMIN
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM
عقب
بالا