You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شعرکده ** غمکده **
-
نویسنده موضوع
.ARMIN
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
3,248
-
بازدیدها
29,731
-
کاربران تگ شده
هیچ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست | | ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست |
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار | | کس را وقوف نیست که انجام کار چیست |
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار | | غمخوار خویش باش غم روزگار چیست |
معنی آب زندگی و روضه ارم | | جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست |
مستور و م**س.ت هر دو چو از یک قبیلهاند | | ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست |
راز درون پرده چه داند فلک خموش | | ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست |
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست | | که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست |
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست | | چه جای دم زدن نافههای تاتاریست |
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق | | که م**س.ت جام غروریم و نام هشیاریست |
خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست | | که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست |
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد | | که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست |
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال | | هزار نکته در این کار و بار دلداریست |
قلندران حقیقت به نیم جو... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست | | جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
حالیا خانه برانداز دل و دین من است | | تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست |
باده لعل لبش کز لب من دور مباد | | راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست |
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو | | بازپرسید خدا را که به پروانه کیست |
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد | | که دل نازک او مایل افسانه کیست |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین | | در یکتای که و گوهر یک دانه کیست |
گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست | | حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست |
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او | | عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست |
میچکد شیر هنوز از لب همچون شکرش | | گر چه در شیوه گری هر مژهاش قتالیست |
ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر | | وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست |
بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد | | که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست |
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد | | نیت خیر مگردان که مبارک فالیست |
کوه اندوه... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست | | در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست |
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان | | همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست |
روی تو مگر آینه لطف الهیست | | حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست |
نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم | | مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست |
از بهر خدا زلف مپیرای که ما را | | شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست |
بازآی که بی روی تو ای شمع دل افروز | | در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست | | دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست |
اشکم احرام طواف حرمت میبندد | | گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست |
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی | | طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست |
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار | | مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست |
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد | | هر که را در طلبت همت او قاصر نیست |
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز | | زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست | | در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست | | در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست |
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند | | عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست |
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش | | زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست |
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است | | کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست |
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب | | کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست |
هر که... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست | | آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست |
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود | | در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست |
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار | | کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست |
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد | | جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست |
او را به چشم پاک توان دید چون هلال | | هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست |
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان | | چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست |
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست | | منت خاک درت بر بصری نیست که نیست |
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری | | سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست |
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب | | خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست |
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی | | سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست |
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند | | با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست |
من از این طالع شوریده برنجم ور نی | | بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست |
از حیای لب شیرین تو ای... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست | | باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست |
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است | | غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست |
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش | | که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست |
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار | | ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست |
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری | | خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست |
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی | | فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.