نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 29,740
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #941
گرنه عشق او قضای آسمانستی مرااز بلای عشق او روزی امانستی مرا
گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدیکی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا
گرنه زلف پرده سوز او گشادی راز منزیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا
بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیموین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا
آفت جان است و آنگه در میان جان مقیمگرنه در جان اوستی کی باک جانستی مرا
مرقد خاقانی از فرقد نهادی بخت منگر به کوی او محل پاسبانستی مرا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #942
ای پار دوست بوده و امسال آشنا وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا
ای سفته در وصل تو الماس ناکسان تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا
چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی سر بر زمین خدمت یاران بیوفا
آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا
الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است پیش مسیح مائده و پیش خر گیا
بودیم گوهری به تو افتاده رایگان نشناختی تو قیمت ما از سر جفا
بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر یا کوزه گر چه داند یاقوت را بها
ما را قضای بد به هوای تو درفکند آری که هم قضای بلا باد بر قضا
ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما
حکم قضای بود و گرنه چنین بدی خاقانی از کجا و هوای تو از کجا
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #943
اری فی‌النوم ما طالت نواهازمانا طاب عیشی فی هواها
به جامی کز می وصلش چشیدمهمی دارد خمارم در بلاها
عرانی السحر ویحک ما عرانیرعاها الصبر ویلی ما رعاها
به بوسه مهر نوش او شکستمشکست اندر دلم نیش جفاها
بدت من حبها فی القلب نارکان صلی جهتم من لظاها
خطا کردم که دادم دل به دستشپشیمان باد عقلم زین خطاها
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #944
جام می تا خط بغداد ده ای یار مراباز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باجگه دیدم و طیار ز آراستگیعیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیمهم بدان منزل برداشت فرود آر مرا
سفر کعبه به صد جهد برآوردم و رفتسفر کوی مغان است دگر بار مرا
پیش من لاف ز شونیزیه شونیز مزندست من گیر و به خاتونیه بسپار مرا
گوئیم حج تو هفتاد و دو حج بود امسالاین چنین تحفه مکن تعبیه در بار مرا
گوئیم کعبه ز بالای سرت کرد طوافاین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #945
درد زده است جان من میوه‌ی جان من کجادرد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا
دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستماین همه اشک عاریه است اشک روان من کجا
او ز من خراب دل کرد چو گنج پی نهانمن که خرابه اندرم گنج نهان من کجا
یار ز من گسست و من بهر موافقت کنونبند روان گسسته‌ام انس روان من کجا
گه گهی آن شکرفشان سرکه فشان ز لب شدیگرم جگر شدم ز تب سرکه‌فشان من کجا
روز به روز بر فلک بخشش عافیت بودآن همه را رسیده بخش ای فلک آن من کجا
ناله‌ی خاقانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #946
سر به عدم درنه و یاران طلببوی وفا خواهی ازیشان طلب
بر سر عالم شو و هم جنس جویدر تک دریا رو و مرجان طلب
مرکز خاکی نبود جای تومرتبه‌ی گنبد گردان طلب
مائده‌ی جان چو نهی در میانجان به میانجی نه و مهمان طلب
روی زمین خیل شیاطین گرفتشمع برافروز و سلیمان طلب
ای دل خاقانی مجروح خیزاهل به دست آور و درمان طلب
زهر سفر نوش کن اول چو خضرپس برو و چشمه‌ی حیوان طلب
خطه‌ی شروان نشود خیروان
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #947
گر مدعی نه‌ای غم جانان به جان طلبجان چون به شهر عشق رسد نورهان طلب
خون خرد بریز و دیت بر عدم نویسبرگ هوا بساز و نثار از روان طلب
دی یاسجی ز ترکش جانانت گم شده استدل و اشکاف و یاسح او در میان طلب
گر نیست گشتی از خود و با تو توئی نمانداز نیستی در آینه‌ی دل نشان طلب
تا از طلب به یافت رسی سالهاست راهبس کن حدیث یافت طلب را به جان طلب
خاقانیا پیاده شو از جان که دل توراستبر دل سوار گرد و فلک در عنان طلب
اقطاع این سوار ورای خرد شناس
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #948
م**س.ت تمام آمده است بر در من نیم شبآن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب
کوفت به آواز نرم حلقه‌ی در کای غلامگفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداعگفت منم میهمان گرچه نکردی طلب
او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز منکانیت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب
کردم برجان رقم شکر شب و مدح میکامدن دوست را بود ز هر دو سبب
گرنه شبستی رخش کی شودی بی‌نقابورنه میستی سرش کی شودی پر شغب
گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #949
به یکی نامه‌ی خودم دریاببه دو انگشت کاغذم دریاب
به فراقی که سوزدم کشتیبه پیامی که سازدم دریاب
درد من بر طبیب عرض مکنتو مسیح منی خودم دریاب
کارم از دست شد ز دست فراقدست در دامنت زدم دریاب
من از خیره‌کش فراق هنوزدیت وصل نستدم دریاب
الله الله که از عذاب سفربه علی‌الله درآمدم دریاب
دردمندم ز نقل خانه‌ی آببه گلاب و طبرزدم دریاب
من که در یک دو نه سه چار یکیبسته‌ی ششدر آمدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #950
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسبخاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب
به ریا خواب چو زاهد نبود بیداریچند جامی بکش از باده‌ی گلفام بخسب
در هوای چمن ای مرغ گرفتار منالشب دراز است دمی در قفس و دام بخسب
گر به خورشید رخی گرم شود آغوشیتا دم صبح قیامت ز سر شام بخسب
بالش از خم کن و بستر بکن از لای ش*ر..اببگذر از ننگ مبرا بشو از نام بخسب
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذاردر جهان بی‌خبر از کف وز اسلام بخسب
نغمه‌ی من بشنو باده بکش م**س.ت بشو
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا