You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
شاعرپارسی اشعار سعدی
-
نویسنده موضوع
Wheat
-
تاریخ شروع
-
پاسخها
285
-
بازدیدها
5,359
-
کاربران تگ شده
هیچ
ای نفس خرم باد صبا | | از بر یار آمدهای مرحبا |
قافله شب چه شنیدی ز صبح | | مرغ سلیمان چه خبر از سبا |
بر سر خشمست هنوز آن حریف | | یا سخنی میرود اندر رضا |
از در صلح آمدهای یا خلاف | [COLOR=rgb(184, 49... | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
روی تو خوش مینماید آینه ما | | کینه پاکیزه است و روی تو زیبا |
چون می روشن در آبگینه صافی | | خوی جمیل از جمال روی تو پیدا |
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت | | از تو نباشد به هیچ روی شکیبا |
صید بیابان سر از کمند... | | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا | | فراغت از تو میسر نمیشود ما را |
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش | | بیان کند که چه بودست ناشکیبا را |
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
شب فراق نخواهم دواج دیبا را | | که شب دراز بود خوابگاه تنها را |
ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند | | که احتمال نماندست ناشکیبا را |
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی | | [COLOR=rgb(85, 57... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را | | الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را |
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد | | سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را |
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا | | گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را |
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن | | کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را |
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت | | [COLOR=rgb(40, 50... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را | | اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را |
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این | | روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را |
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد | [COLOR=rgb(147, 101... | |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را | | برقع فروهلد به جمال آفتاب را |
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او | | بر چشم من به سحر ببستند خواب را |
اول نظر ز دست برفتم عنان عقل | | [COLOR=rgb(85, 57... |
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را | | ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را |
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشنست | | آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را |
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد | | باری حریفی جو که او مستور دارد راز را |
| | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را | | تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را |
شب همه شب انتظار صبح رویی میرود | | کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را |
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او | | |
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.