شاعر‌پارسی اشعار سعدی

.ARMIN · 2/6/19

من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را		وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن		مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
ای موافق صورت و معنی که تا چشم منست

...

.ARMIN · 2/6/19

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما		فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک		هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه می‌کنی		[COLOR=rgb(85...

.ARMIN · 2/6/19

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها		بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل		با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها
ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها

...

.ARMIN · 2/6/19

اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب		هزار ممن مخلص درافکنی به عقاب
که را مجال نظر بر جمال میمونت		بدین صفت که تو دل می‌بری ورای حجاب
درون ما ز تو یک دم نمی‌شود خالی		[COLOR=rgb(71, 85...

.ARMIN · 2/6/19

.ARMIN · 2/6/19

.ARMIN · 2/6/19

.ARMIN · 2/6/19

متناسبند و موزون حرکات دلفریبت		متوجه است با ما سخنان بی حسیبت
چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری		مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت
اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت

...

.ARMIN · 2/6/19

.ARMIN · 2/6/19

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت		که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت
بلای غمزه نامهربان خون خوارت		چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم

...