شاعر‌پارسی اشعار سعدی

[Wheat]

تو آن نه ای که چو غایب شوی زِ دل بروی! تفاوتی نکند قُربِ دل به بُعدِ مکان ....! #سعدی​

دل به تو سجده میکند قبله اگرچه نیستی ....#سعدی​

من م**س.ت از او چنان که نخواهم شــ ـراب را#سعدی​

پیوست به دیگران و از من ببُرید... #سعدی​

چنانت دوست میدارم، که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد، و من صبر از تو نتوانم #سعدی​

‏

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم...! #سعدی
​

گر بیایی دهمت جان و نیایی کشدم غم من که بایست بمیرم! چه بیایی چه نیایی.. #سعدی​

تن آسوده چه داند؛ که دل خسته چه باشد؟#سعدی

‏​

ای نسیم سحر از من به دلارام بگوی که کسی جز توندانم که بود محرم دوست #سعدی
​

دو چشم م**س.ت تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه ای برانگیزند...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

اگر چه دل به کسی داد، ‏جآنِ ماست هنوز ...!! . ‌#سعدی​

آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید #سعدی​

هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم همی ‌برابرم آید،خیال روی تو هر دم .. #سعدی​

‏

مدارا میکنم با درد چون درمان نمی‌بینم! تحمل می کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم! #سعدی​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

از تو دل برنڪنم تا دل و جانم باشد می‌برم جور تو تا وسـع و توانم باشد درقیامت چو سر از خاک لحدبردارم گرد ســودای تو بر دامن جانـم باشد #سعدی​

وصال توست… اگر دل را مرادی هست و مطلوبی، کنار توست… اگر غم را کناری هست و پایانی! . #سعدی​

گَر مُخیَّر بکُنَندَم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را . . . #سعدی​

خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید: آمدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم..! #سعدی​

کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

بہ ڪسی ندارم الفت زِجهانیان، مگر تو #سعدی​

گر چه در خیلِ تو بسیار، بِه از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر گر بگویم که مرا حالِ پریشانی نیست رنگِ رخسار خبر می‌دهد از سِرِ ضمیر....#سعدی​

گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش قبله ای دارند و ما زیبا نگار خویش را ... #سعدی​

درسرم بود که هرگز ندهم دل به خیال به سرت کز سر من آن همه پندار برفت #سعدی​

دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟ آنوقت که کس نباشد الا من و تو.... #سعدی...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست #سعدی
​

میِ بهشت ننوشم زِ دستِ ساقیِ رضوان؛ مرا به باده چه حاجت، که م**س.تِ رویِ تو باشم. . #سعدی​

به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را... #سعدی​

به راز گفتم با دل، زِ خاطرش بُگذر جواب داد فلانی! از آنِ ماست هنوز.. #سعدی​

در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود
که مرا بی می و معشوق به سر می‌نرود...
#سعدی​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Wheat]

عهدِ تو و توبه‌ی من از عشق
می‌بینم و هر دو بی ثبات است

#سعدی​

به دریایی درافتادم که پایانش نمی بینم...

#سعدی​

ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ...
#سعدی
​

من بی تو پریشان و
تو،انگار نه انگار
#سعدی​

 

[Wheat]

غم عشق آمد

و غم‌های دگر

پاک ببرد

#سعدی​

دیوانه تر از خویش،کسی میجستم
دستم بگرفتند و به دستم دادند

#سعدی
​

مگذار که خستگان بمیرند
دور از تو به انتظار مرهم

بی‌ما تو به سر بری همه عمر
من بی‌تو گمان مبر که یکدم

#سعدی​

 

[Bina.a]

پرتو نیکان نگیرد هر‌که بنیادش بد است
تربیت نا‌اهل را چون کردگان بر گنبد است

 

[Bina.a]

پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد