شاعر‌پارسی اشعار امیرمعزی

  • نویسنده موضوع sara.gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 335
  • کاربران تگ شده هیچ

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
از پس پنجاه سال عشق به ما چون فتاد
از بر ما رفته بود روی به ما چون نهاد

بر دل من مهر بود مهر دلم چون شکست
بر دل من قفل بود قفل درم چون‌گشاد

داد من از دلبری است کاو ندهد داد من
گرچه در اوصاف او خاطر من داد داد

نازگری خوش‌زبان پاک‌بری شوخ‌چشم
عشوه دهی دلفریب‌ بوالعجبی اوستاد

آن‌که ازو شوخ‌تر چشم زمانه ندید
وان که ازو خوب‌تر خلق زمانه نزاد
 

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
امروز بت من سر پیکار ندارد
جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی
زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت
بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز
کم جوی ز عطار که عطار ندارد

بِربود دلم زلفش و بیم است‌ که آن زلف
زنهار خورد با من و زنهار ندارد

در شهر دلی نیست وگر هست‌ کدام است
کاو در شکن زلف گرفتار ندارد

ماهی است‌ که مشک تبت و لالهٔ خود روی
با زلف و رخش قیمت و مقدار ندارد

چون غمز‌ه کند نرگس او هیج مُشَعبد
با نرگس او رونق بازار ندارد

من بنده ی آن ماه‌ که در جان و دل خویش
جز بندگی شاه جهاندار ندارد

سلطان جهانگیر ملکشاه جوان‌بخت
شاهی که به شاهی و هنر یار ندارد
 

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
حلقه‌های زلف جانان تا سراندر سرزده است
دل ز من بگریخته است و زیر زلف او شده است

گر شب تاریک خواب آرد همی در چشم من
زلف شبرنگش چرا خواب از دو چشمم بستداست

گر ز اصل جادویی و شعبده خواهی نشان
چشم او بنگر که اصل جادویی و شعبده است

تاکه او را دو رده است از در مکنون و عقیق
از سرشک و لعل او بر چهرهٔ من صد رده است

گر بود آتشکده آرامگاه موبدان
عشق او چون موبدست و جان من آتشکده است

پارسا چون باشم از عشق وی و توبه ‌کنم
کان بت عیار تیر غمزه بر جانم زده است

با چنان غمزه‌ که او دارد مرا و جز مرا
پارسایی باطل است و توبه ‌کردن بیهده است

دارد آن خورشید لشکر صورت فردوسیان
گویی از فردوس پیش تخت سلطان آمده است

خسرو گیتی ملکشاه آن‌ که اندر شرق و غرب
نه بود هرگز چنو سلطان و نه هرگز بُده است
 

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
خطّی است‌ که بر عارض آن ماه تنیدست
یا دست فلک غالیه بر ماه‌ کشیدست

یا رهگذر مورچگان است به ‌گلبرک
یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست

در جمله یکی خط بدیع است‌که آن خط
صد توبه شکسته است و دو صد پرده دریدست

من عاشق آن تُرک پریزاد که او را
هم جعد پریشیده و هم زلف خمیدست

صورتگر چین از حسد صورت خویش
هم خامه شکسته است و هم انگشت‌ گزیدست

من از همه املاک دلی دارم و جانی
و اندر دل و جانم گل شادی شکفیدست

دل دوستی یار دلارام‌ گرفته است
جان بندگی شاه جهاندار گزیدست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ زردشت
بی‌روی تو چون زلف تو گوژست مرا پشت

‌عشق تو مرا کشت و هوای تو مرا سوخت
جور تو مرا خست و جفای تو مرا کشت

هر چند همه جور و جفای تو کشیدم
هرگز نکنم مهر و وفای تو فرامشت

برخیز و بیا تا ز رخ و زلف تو امشب
پر لاله کنم دامن و پر مشک‌ کنم مشت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
سر بر خط عشق تو نهادیم دگربار
در دام بلای تو فتادیم دگربار

تا در شکن زلف تو بستیم دل خویش
خون جگر از دیده گشادیم دگربار

از بهر تو ما توبه و سوگند شکستیم
برکف قدحِ باده نهادیم دگربار

سرمایه و پیرایهٔ ما صبر و خرد بود
صبر و خرد از دست بدادیم دگربار

پیمودن با دست سخنهای من و تو
بستوهی و ما بر سر بادیم دگربار

هرچند که بودیم زهجران تو غمگین
امروز به دیدار تو شادیم دگربار

وصل تو چشیدیم و فراق تو کشیدیم
گویی که بمردیم و بزدایم دگربار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
دی نگاری دیدم اندر راه چون بدر منیر
کز برون‌ گل بود و مشک و از درون می بود و شیر

رخ چو آب اندر ش*ر..اب و تن چو خز اندر سمن
لب چو لعل اندر نبات و پر چو سیم اندر حریر

دست و بازو چون بلور و عارض و دندان چو در
زلف و ابرو چون‌کمان و غمزه و بالا چو تیر

دلبری بس دلستان و شاهدی بس دلربا
نازکی بس دلفریب و چابکی‌بس دلپذیر

من درو چشمی‌زدم چونانکه بی‌شرمان زنند
او زشرم آتش پراکند از بر بد‌ر منیر

چون بیامد گفتم ای کرده دلم زیر و زبر
جور بر آن کت همی بیرون فرستد خیر خیر

ماه برگیرد بدان زلف‌ کمندت چون‌ کمر
حور درگیرد بدان گرد سمندت چون عبیر
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش

هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیه‌پوش

بی‌گرمی و بی‌فروغ آتش
چون عنبر و مشک‌دوش بر دوش

آن داده به عاشقان غم و درد
وین برده زعاقلان دل و هوش

سنبل خط و لاله رخ نگاری است
آن ماه سمنبر گل آغوش

از سنبل اوست نوش من زهر
وز لالهٔ اوست زهر من نوش

گویند که یادکن مر او را
واندر غم او مباش خاموش

گویم‌که به حیله چون‌کنم یاد
آن را که نکرده‌ام فراموش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
ای کژدم زلف تو زده بر دل من نیش
وز ضربت آن نیش دل نازک من ریش

آنجا که بود انجمن لشکر خوبان
نام تو بود اول ناز تو بیش

چون من شود آخر به غم عشق ‌گرفتار
آنکس که ز اول نبود عاقبت اندیش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

sara.gh

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
22/8/18
ارسالی‌ها
1,085
پسندها
13,124
امتیازها
40,673
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
خبرت هست که در آرزوی روی توام
وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام

خسته هجر تو و سوخته عشق توام
عاشق موی تو و شیفتهٔ روی توام

بوی تو باد سحرگه به من آرد صنما
بندهٔ باد سحرگه ز پی بوی توام

به سر تو که برم عهد وفای تو به سر
تا بدانی که هواخواه و هواجوی توام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] zahra99

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا