شاعر‌پارسی اشعار منوچهر آتشی | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 241
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/5/19
ارسالی‌ها
11,805
پسندها
5,887
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
مجموعه: شعر و ترانه
[IMG]

اشعار زیبای منوچهر آتشی

***
منوچهر آتشی (۲ مهر ۱۳۱۰ در دشتستان بوشهر به دنیا آمد و ۲۹ آبان ۱۳۸۴ در تهران در گذشت. او شاعر، روزنامه‌نگار و مترجمی بود که چندین دهه از ابتدا و سپیده‌دم شعر معاصر فارسی نام خود را ماندگار و جاودانه کرد و در حیات و ممات مورد احترام مردم و چهره‌های فرهنگی نخبه بود.
***
نه شهرهای ویران، نه باغهای سبز
دنیای پیش رویمان برهوتیست
تا آنسوی نهایت، تا…هیچ…
دیگر در ما
شور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #2

تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
تو را ز وحشت توفان به سینه می فشردم
عجب سعادت غمناکی ! دیدار درفلق
وقتی ستارگان سحرگاهی
بر ساقه ی سپیده تکان می خورد
و سحر ماه، نخل جوان را در خلسه ی بلوغ می آشفت
وقتی که روح محتشم خرما
در طاره ی شکفته کبکاب
و چاشتبند کهنه ی چوپان
آواز بال فاخته را می شنفت
وقتی که فاخته پر می گشود از آبخور سوی خرمن
از کوره راه شیری مشرق
با کرّه ی تکاور نو زینم
ای غرق در لباس گلباف روستا!
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #3
سلام
به پوست سبز آب ، به پوست سبزه ی تو
که زیر پوست سفید روز می گردد
به دست تو ، که از میان آن همه سبزی
مانند ساقه ی تر در می ايد
و ساقه ی گل سرخی در شعر می گذارد
بالای شعر خسته ی من نازنین
غمگین منشین
در زیر این کتیبه ی فرسوده من خفته ام
محتاج دست سبز تو ، محتاج سبزه ی روح تو
بنشین
دامن کنار دماغم بگستر
طنین خنده بیفکن در سنگ
طنین خنده بیفکن در واژه
بخوان ، بخوان چنان
کند که خون سبز رقص فواره
از سنگ استخوان .
سلام
به پوست سبزه ی تو
که زیر پوست قهوه ای پاییز مانند آب می وزد
از هفت بند نی استخوان من
به هفت حلقه ی گیسوی تو
سلام
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #4
مثل شبی دراز
با هر چه روزگار به من داد
با هر چه روزگار گرفت از من
مثل شبی دراز
در شط پاک زمزمه خویش می روم
با من ستاره ها
نجواگران زمزمه ای عاشقانه اند
و مثل ماهیان طلایی شهاب ها
در برکه های ساکت چشمم
سرگرم پرفشانی تا هر کرانه اند
همراه با تپیدن قلبم پرنده ها
از بوته های شب زده پرواز می کنند
گل اسب های وحشی گندمزار
از مرگ عارفانه یک هدهد غریب
با آه دردناکی لب باز می کنند
با هر چه روزگار به من داد هیچ و هیچ
با هر چه روزگار گرفت از من
با کولبار یک شب بی ياد و خاطره
با کولبار یک شب پر سنگ اختران
تنها میان جاده نمناک می روم
مثل شبی دراز
مثل شبی که گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوی میش ها
تا سنگلاخ مشرق بی باک می روم
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #5

آنجا پلنگ نیست ، زنی خفته در سرشک
آنجا حصار نیست ، غمی بسته راه خواب » …
« اسب سفید وحشی !
سر با بخور گند هوسها بیاکنم
نیرو نمانده تا که فرو ریزمت به کوه
سینه نمانده تا که خروشی به پا کنم »
« اسب سفید وحشی !
خوش باش با قصیلِ ‎تر خویش »
« اسب سفید وحشی امّا گسسته یال
اندیشناک قلعه مهتاب سوخته‌ست
گنجشکهای گرسنه از گرد آخورش
پرواز کرده ‎اند
یاد عنان گسیختگیهاش
در قلعه‎های سوخته ره باز كرده‎اند
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #6
مثل شبی دراز
با هر چه روزگار به من داد
با هر چه روزگار گرفت از من
مثل شبی دراز
در شط پاک زمزمه خویش می روم
با من ستاره ها
نجواگران زمزمه ای عاشقانه اند
و مثل ماهیان طلایی شهاب ها
در برکه های ساکت چشمم
سرگرم پرفشانی تا هر کرانه اند
همراه با تپیدن قلبم پرنده ها
از بوته های شب زده پرواز می کنند
گل اسب های وحشی گندمزار
از مرگ عارفانه یک هدهد غريب
با آه دردناکی لب باز می کنند
با هر چه روزگار به من داد هیچ و هیچ
با هر چه روزگار گرفت از من
با کولبار یک شب بی ياد و خاطره
با کولبار يک شب پر سنگ اختران
تنها میان جاده نمناک می روم
مثل شبی دراز
مثل شبی که گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوی ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بی باک می روم
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #7
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
که سر به صخره گذارد
غریبی و پاکی
تو را ز وحشت توفان به سینه می فشردم
عجب سعادت غمناکی
دیدار در فلق
وقتی ستارگان سحرگاهی
بر ساقه ی سپیده تکان می خورد
و سحر ماه، نخل جوان را
در خلسه ی بلوغ می آشفت
وقتی که روح محتشم خرما
در طاره ی شکفته کبکاب
و چاشتبند کهنه ی چوپان
آواز بال فاخته را می شنفت
وقتی که فاخته پر می گشود
از آبخور سوی خرمن
از کوره راه شیری مشرق
با کرّه ی تکاور نو زینم
ای غرق در لباس گلباف روستا!
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #8
همه جا می بينمت
به درخت و پرده و آیينه
نمی دانم اما تو مرا دنبال می کنی
یا من تو را ؟
ای چشم شیرین زیبا .
به گلها می بینیم و می بینمت
به گلها نشسته ای و می بینیم
بر آب می نگرم و می بينمت
در آب می لرزی و می بینیم
تو مرا جست و جو می کنی یا من تو را
ای چشم شیرین دلربا .
همه رویاهايم را نیلوفری کرده ای
و همه خیال هایم را به بوی ش*ر..اب آغشته ای
همه جا
گرمای خانه و جان و جهان است حضورت
ولی چشم که باز می کنم نمی بینمت ديگر
با آن که می دانم تو می بینیم همه جا
من شیدای توام
یا تو مرا گرفته ای به بازوی سودا
ای چشم شیرین بی پروا !
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

ماهی قرمز؛

شاعر انجمن + مدیر آزمایشی شعرکده
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
6,635
پسندها
32,081
امتیازها
84,373
مدال‌ها
33
سطح
34
 
  • مدیر
  • #9
جاده گفتی یعنی رفتن ؟
جاده یعنی تکرار همین واژه ؟
دریغ !
دوست دانایم دانا باش
که حقیقت بس غمناکتر است
جاده رفتن نيست
که تو بتوانی با آسانی چند کمند
سوی آفاقی چند،از پی صید ابعاد زمان اندازی
که به دام آری آهوهای می روم و خواهم رفت و خوا….
که به بند آری ‌آهوهای چست زمان را
جاده رفتن نيست،جاده مصدر نيست
جاده تکرار یک صیغه ی غربت بار است
جاده یک صیغه که تکرارش
گردبادی است که با خود خواهد برد
که برد
هر چه برگ و بر باغ دل تو
هر چه بال و پر پروانه ی پندار مرا .
جاده رفتن نيست
جاده طومار و نواری نه و جوباری
جاده يعنی رفت
رفت ، رفت
همين !
 
امضا : ماهی قرمز؛
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] AMARGURA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا