داستان کودک داستان کودک موش کوچولویی بهانه گیر | علی فتح الهی (Ali_fatal7115) کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Ali_fatal7115
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 196
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ali_fatal7115

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
20/5/19
ارسالی‌ها
229
پسندها
2,333
امتیازها
11,713
مدال‌ها
14
سن
32
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
کد داستان کودک: 1
ناظر: SELENE _QUEEN❤F_

نام داستانک: موش کوچولویی بهانه گیر
نام نویسنده: علی فتح الهی (Ali_fatal7115)
ژانر: #فانتزی
خلاصه:
داستان دوتا موش کوچولو به نام‌های میشان و نیشان هست که، یکی‌شون اهل تلاش و حل مشکل هست و دیگری اهل غر زدن و بهانه گیری.
پدر بزرگ این دو برنامه می‌ریزه تا به این دو درس زندگی یاد بده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Ali_fatal7115

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
4/6/19
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,299
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
سطح
43
 
  • #2
577474_4723445dbe2ad16fea95eed48e88b81c.jpg
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ داستان کودک خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
*☆ قوانین جامع تایپ داستان کودک کاربران ☆*

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان‌کودک به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡


درصورت پایان یافتن داستان کودک خود در تاپیک زیر اعلام کنید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

Ali_fatal7115

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
20/5/19
ارسالی‌ها
229
پسندها
2,333
امتیازها
11,713
مدال‌ها
14
سن
32
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
** قصه موش کوچولویی بهانه گیر **

یکی بود یکی نبود،
ولی خدایی مهربون، خالق هفت آسمون، همیشه بود.
موش موشی قصه ما، اسمش میشان بود.
میشان یه داداش دوقلو به اسم نیشان داشت.
نیشان اهل کار و تلاش بود، و به جای غر زدن و بهانه گیری، دنبال راه حل مشکلاتش بود.
اما میشان قصه ما، تنبل بود، همش دنبال مقصر می‌گشت و بهانه می‌تراشید.
یه روزی از روزها، پدر بزرگ خواست درس زندگی کردن به دوقلوها یاد بده.
اون‌ها رو صدا زد و گفت:
- من یه مسابقه برگزار می‌کنم، هر کی برنده بشه، جایزه‌اش یه دوچرخه کوچولو موچولو هست.
پدر بزرگ به بچه‌ها گفت:
- یه روز وقت دارید تا یه صفحه قصه برام بنویسید، یه کاردستی درست کنید و یه شعر حفظ کنید.
میشان و نیشان دست به کار شدن.
نیشان هر کجا به مشکل می خورد فکر می‌کرد، سوال می‌کرد،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Ali_fatal7115
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا