متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار مولانا

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #181
دل چو دانه ما مثال آسیا / آسیا کی داند این گردش چرا

تن چو سنگ و آب او اندیشه‌ها / سنگ گوید آب داند ماجرا

آب گوید آسیابان را بپرس / کو فکند اندر نشیب این آب را

آسیابان گویدت کای نان خوار / گر نگردد این که باشد نانبا

ماجرا بسیار خواهد شد خمش / از خدا واپرس تا گوید تو را
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #182
ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را / باخویش کن بی‌خویش را چیزی بده درویش را

تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را / بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را

با روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خود / ما را تو کن همراه خود چیزی بده درویش را

چون جلوه مه می‌کنی وز عشق آگه می‌کنی / با ما چه همره می‌کنی چیزی بده درویش را

درویش را چه بود نشان جان و زبان درفشان / نی دلق صدپاره کشان چیزی بده درویش را

هم آدم و آن دم تویی هم عیسی و مریم تویی / هم راز و هم محرم تویی چیزی بده درویش را

تلخ از تو شیرین می‌شود کفر از تو چون دین می‌شود / خار از تو نسرین می‌شود چیزی بده درویش را

جان من و جانان من کفر من و ایمان من / سلطان سلطانان من چیزی بده درویش را

ای تن پرست بوالحزن در تن مپیچ و جان مکن / منگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #183
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه ش*ر..اب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو
آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
تو لیلة القبری برو تا لیلة القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما
مفتاح شو مفتاح را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #184
گر شاخه‌ها دارد تری

ور سرو دارد سروری

ور گل کند صد دلبری

ای جان تو چیزی دیگری
 
امضا : M.Fakher
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] shrm

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #185
بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پرده‌هااش پرده‌های ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #186
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

کفرش همه ی ایمان شد تا باد چنین بادا

ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز ان سلیمان شد تا باد چنین بادا

یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی

غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی

نک سرده ي مهمان شد تا باد چنین بادا

زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه

هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا

زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش

عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #187
بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
دیده عقل م**س.ت تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود
دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود
گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود
خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای
وز همه‌ام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #188
درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما

سینه هاي‌ عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جان هاي‌ ما خندان مبادا بی شما

بشنو از ایمان که میگوید به آواز بلند
با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی شما

عقل پادشاه نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر این پادشاه مبادا بی شما

عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما

جان هاي‌ مرده را اي چون دم عیسی شما
ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما

چون به نقد عشق شمس الدین تبریزی خوشم
رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی شما
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #189
ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا / ای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیا

مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف تو / ای گشاد مشکلم بیا بیا بیا بیا

از ره منزل مگو دیگر مگو دیگر مگو / ای تو راه و منزلم بیا بیا بیا بیا

درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل / در میان آن گلم بیا بیا بیا بیا

تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفم / از جمالت غافلم بیا بیا بیا بیا

تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق تو / غافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما

شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم غایبی / ای عجوبه و اصلم بیا بیا بیا بیا
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #190
ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما / ای مراد و حاصلم باری بیا رویی نما

مشکل و شوریده‌ام چون زلف تو چون زلف تو / ای گشاد مشکلم باری بیا رویی نما

از ره و منزل مگو دیگر مگو دیگر مگو / ای تو راه و منزلم باری بیا رویی نما

درربودی از زمین یک مشت گل یک مشت گل / در میان آن گلم باری بیا رویی نما

تا ز نیکی وز بدی من واقفم من واقفم / از جمالت غافلم باری بیا رویی نما

تا نسوزد عقل من در عشق تو در عشق تو / غافلم نی عاقلم باری بیا رویی نما

شه صلاح الدین که تو هم حاضری هم غایبی / ای عجوبه واصلم باری بیا رویی نما
 
امضا : M.Fakher

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا