شاعر‌پارسی اشعار مولانا

[(فاطمه1381)]

خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت
یــا بـــرايِ راحــتجــان خـودت
تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر
در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور

 

[(فاطمه1381)]

حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو
و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو
هــم خــویش را بیگـــانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو
رو سینــه را چـون سینه ها هفت آب شو از کینه ها
و آنگـــه ش*ر..اب عشــق را پیمانـــه شــــو پیمانــه شـو
باید کـــه جملــه جــان شــوی تا لایق جانان شوی
گـــر ســوی مستــان میــروی مستانه شـــو مستانه شو…

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Bita]

این نیم شبان ڪیست چو مهتاب رسیده
پیغامبـر عشق است ز محراب رسیده

این ڪیست چنین غلغله درشهر فڪنده؟
بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده!

 

[Bita]

در حَضرتِ حَق سُتوده دَرویشانند
در صَدر بزرگ آن مَنِش ایشانند

خواهی که مِسِ وجودِ تو زَر گردد
با ایشان باش، کیمیا ایشانند

 

[Bita]

تو جان نخواهی جان دهی
هر درد را درمان دهی

مرهم نج،ویی زخم را
خود زخم را دارو شوی

 

[Bita]

پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
جان و دل عاشقان ز تو شادان باد

آنکس که ترا بیند و شادی نکند
سر زیر و سیه گلیم و سرگردان باد

 

[Bita]

دلا نزد کســی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تــر دارد

 

[Bita]

بی عشق عبور از دل طوفان نتوان کرد
بی یار سفر از غم و باران نتوان کرد

در معرکه عشق نیاز است به مردی
رندانه گذر از دل خوبان نتوان کرد

 

[Bita]

من بنده آن کسم که بی ماش خوشست
جفت غـم آن کسم که تنهـاش خوشست

گـــویند وفــــای او چه لـــــذت دارد
زآنم خبـری نیست جفـــاهاش خوشست

 

[Bita]

مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی
تو مرغ کجائی که چنین خوشحالی

از نالهٔ تو بوی بقا می‌آید
می‌نال بر این پرده که خوش می‌نالی.