متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهشید دلگشایی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
آرزویت ڪرده ام حالا ڪه ݐایان يافٺم
اینکه باید رفته باشی را فراوان یافتم


من اسیر یک سکوت ناگزیرم در دلم
از قفس هاے خیالت درد آسان یافتم

زیر یک آوار شاید سالها مدفون شدم
باز هم خود را برایت تازه ویران یافتم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
به رغم اینکه دل دادم برایت
به احساس تو من مایوس بودم
چرایش را تو میدانی ولی باز
فقط با دیدنت مانوس بودم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
آغاز فصل سرد مبارک عزیز من
اینبار هم دوباره غمم را رقم بزن
در عصرهای سرد وغم انگیز ماه مهر
هی کوچه های تنگ دلم را قدم بزن

ابری ترین نگاه تو را کشف کرده ام
افتاده ام میان دلت ،کنج باورت
دیگر درست آمده ام نقطه ای که باز
حل میکند تمام مرا در برابرت​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
از راه دور رو به شما میکنم رضا
با یک سلام یاد تو را می کنم رضا

دادی جواب رو به سلامم غریب مرد
آرام شد هوای کلامم غریب مرد

بر آستان قدس تو امید بسته ام
وقتی که باز از همه جا دل گسسته ام​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
شرح حال همیشه ی خود را
در سکوتی عمیق می بردم
بغض خود را میان یک لحظه
هی دوباره ،دوباره می خوردم

درد خود را به شعر میدوزم
گوشه ای لابه لای این دفتر
حرف خود را دوباره میخواهم
بسپارم به جمله ی آخر​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
زیباترین رویای من هستی
در فصل های سرد و بارانی
من غرق دنیای تو بودم که ..
فهمیده ام هرگز نمی مانی

من را به نام عشق میخواندی
من را به نام یک غزل بانو
شعرم برایت حرفها دارد
مثل حکایت های تو در تو​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
بی تو شبهای دراز انتظارم سخت شد
باز هم خواب خوش شب ها کنارم سخت شد

مثل عقرب نیش میزد دردها بر پیکرم
آمدم تا پر کنم صبر و قرارم سخت شد

یک اتاق ساکت و تخت و نگاه پنجره
دیده حتی باز هم شبهای تارم سخت شد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
ای کاش که دستان تو را داشته باشم
تا مهر فراوان تو را داشته باشم

ای کاش که در تنگی زندان نفس هام
من حلقه ی پیمان تو را داشته باشم

من م**س.ت غزل های تو هستم ،نسپردی
تا دفتر و دیوان تو را داشته باشم​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
از ابتدا شاید که با من سرد بودی
با آنهمه مردانگی نامرد بودی

جای کدامین زخمها را میتوان دید
وقتی که لای دردهایم درد بودی

برگ درخت شعرها باید که می ریخت
وقتی شبیه برگهایم زرد بودی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
وقتی که در احساس تو پهلو گرفتم
با هر چه دارد چشمهایت خو گرفتم

باید برایت شعر می گفتم کناری
از دوریت در کنج در زانو گرفتم

با چشم کم سویم تو را از دور دیدم
انگار از فانوس عشقت سو گرفتم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا