متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهشید دلگشایی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #21
پر از حس دردم درون خودم
دارم خودکشی میکنم روی بام
برایت نوشتم عزیز دلم
که درمانده بودم فقط یک کلام

همین جا کنار همین لحظه ها
توی دلهره دست و پا میزنم
به پایان خطم رسیدم ولی
تو را با وجودم صدا میزنم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #22
دعا کن دعا کن دلم نشکند
از این بیشتر سهم دردم نباش
برو مرد فصل قشنگ خدا
از این بیشتر فصل سردم نباش

غروب غزل های من پیش توست
که مرگ مرا بیش از این دیده ای
که در بوستان درختان عشق
تو هم برگ و بار مرا چیده ای​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #23
روی گناه کردن آدم حساب کرد
وقتی تمام فرضیه ها را جواب کرد

وقتی که باز بال و پرت را شکسته اند
باید تو را برای قفس انتخاب کرد

باید سپرد قافیه ها را به دست باد
باید تو را میان غزل غم خطاب کرد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #24
از غمم گفتم بگو سنگ صبورم میشوی ؟
پادشاه سرزمین سوت و کورم میشوی ؟

چشمهایم مدتی شد انتظارت را کشید
تک سوار خسته ای از راه دورم میشوی ؟

تا که برگردی ولی با کوه احساسم هنوز
در میان شعر ها حس غرورم میشوی ؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #25
خوشحال میشوی که بگویم برای تو
حست همیشه بر دل من چنگ میزند
شبها که باز خسته و بی خواب میشوم
در گوش من صدای تو هی زنگ میزند

هی بی تفاوت از غم من رد شدی ولی
میخواستی که از تب عشقم حذر کنی
دیگر چقدر از تو بگویم عزیز من
آماده ام که رنج مرا بیشتر کنی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #26
صدای پای سرما را تو میفهمی ولی دیگر
شب پر شور یلدا را تو میفهمی ولی دیگر

میان خط کشی های دل من راه می افتی
به رویم رد پاها را تو میفهمی ولی دیگر

تن پاییز میخوابد میان فصل دی ماهم
که فصل سرد دنیا را تو میفهمی ولی دیگر​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #27
در غمت حتی غروب نینوا در غم نشست
آن بیابان های خشک و پربلا در غم نشست

پاره های مشک عباست زمین افتاده بود
مشک بی آبش کناری بی صدا در غم نشست

ضجه ی گودال و جسم بی سرت در قتله گاه
قتله گاه از بار اندوه و عزا در غم نشست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #28
دست چین کرده ای تو باغم را
فکر کردی خدای احساسی؟
یا که شاید شبیه گلهای
رازقی و بنفشه و یاسی ؟

فکر کردی که آسمان ها را
زیر چتر احاطه ات داری ؟
یا که ابری پر از سخاوت که
بر بیابان تشنه میباری ؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #29
باز از قافله ی عشق جداییم هنوز
از تب حادثه بی نان و نواییم هنوز

از دل سخت ترین راه گذر میکردیم
تا به پایان نرسیدیم به پاییم هنوز

قدرت عشق عجیب است ،شکستیم ولی
باز از تاب و تبش سر به هواییم هنوز​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #30
امشب به یاد عشق تو رفتم به دوردست
جایی که درد های خودم را نشان دهم
جایی شبیه کوچه ی دلدادگیمان
تا میشود برای تو دستی تکان دهم

رفتم به عمق این دل بیتاب و خسته ام
با شعله های عشق تو در یک خیال که ...
دارم تو را برای دلم هدیه میکنم
با آرزوی طول و دراز و محال که ...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا