متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های شقایق سهندی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #81
نه حرفی ، نه کلامی
نه واژه ، نه نشانی
هیچ نمی گنجد در آتشی
که می سوزاند سینه پر دردم

وقتی که گفتم بن بست
تو دلت لرزید اما ندیدی
که برای این دیوارِ پر حصار و خار
واژه ی بن بست
اندک ست و ناچیز
شاید فقط آجری ست
از این دیوار سرد و سنگین

دست تقدیر، سیمانی
دلِ من از جنس شیشه و خون
زیر آوارِ ظلم ،شکست شیشه
و چه خونِ دل ها شد جاری
در هجومِ این بن بست تکراری​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #82
سوزن نفس در دستم، می دوزم
سینه ی شکافته از اندوهم
تا روز را در خرابه ی بودن
به کوچه های شب برسانم

شب ها قلبِ نشسته به خونم
می گرید چکه چکه بر دلم
شاید که نفس بسته
راه رهاییِ دلِ خونم !

وقتی شکوفه های شــب
می شکفند بر تنــم
در سکوتِ سرد زمستان می شنوم
زمزمه ی دورِ بـــی تو بودن را
و اندوه باز می شکافد
سینه ای که هر روز دوخته ام​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #83
برگ پاییزی تنم
خاطره ی بهاریست
از عشق سوزان تو

نارنجی وسرخ و زرد شد
هر تکه از تنم اما
به زیر قدم های تو
صدای عشق می نوازند

خطوط چهره ام
حک کرده نام تو را
چون رمزی بر صورتم

پاییز تنم را
با راز عشق تو
دوست می دارم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #84
پاییــــز بیا و آتــــــش
بزن بر جانــــــم
ببیــــن ،من چه مشتاقم
دلم ســــــرخ ســــــت
بس که خونِ دل خورده ام
صورتم زرد ســـــت
بس که شب ها بی خوابم
تنم همان برگ خشـــک نارنجی
که هر دم وحشت از افتادن دارد

می گویم برایت پاییز
که جانم با تو یکی ست
وقتی ،ابرِ بغضـــــــم
در غروبِ دلگیرت می گیرد

وقتی اشــــک هایم
بر داغــــی پلک هایم
چه پاییـــــزی می بارد
همان بارانی که بعد از
تــــــبذ تندِ تابستان ،
با قدم هایت
بر تنِ شــــهر می بارد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #85
تا آمدم به هوایت پر بزنم
پرپر شد همه وجودو تنم
تا آمدی که رخ بنمایی به چشمم
از عطر وجودت تمام شد سهمم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #86
کوه صبر بودم
و فرو ریختــــم
گمان کرده بودم
کوهی استوارم
در پهنای درد
اما چه بی حاصل بود
وقتی لگدهای برفی اش
کوه تو خالی دلم
رافرو ریخت
و امشب غم
دامن دردم را آلوده کرده
کوه صبرم بر پرتگاه نومیدی ایستاده
اما باز تنها ادامه می دهد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #87
در میان دفتر خاطراتش
شاخه گلی تنها خکشیده

عطر وجود گل را باد با خود برده
هنوز در حافظه خاموش گل
نگاهی حزن آلود جا مانده

کهنه می شوند خاطرات
و کسی نمی داند که
چه رنجی ست وقتی
خاکستر امید هنوز می سوزاند
گلبرگ پوسیده گل را
در هر ثانیه از این
حادثه ی نبودن ها

در میان دفتری خالی حالا
شاخه گلی جا مانده ........​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #88
تصنیف دردم
که نت به نت
روحـــم را
به ضــجه
می سـُرایم

ببیـــــن
زخـمه ی تار گناه
چگونه نواخــته
روح آشفته حالم

در محفل آیینه ها
سرودم دلــت را
تا تـو آمــــدی
پای چـوبه دارم

با دســـت خود
طناب به گـردن
افکـــندم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #89
تن داده به دردم
تو نبینی که چه زردم

همچون برگی دلداده ی بادم
که خودم را برده ام ز یادم

دیگر این پاییز خم کرده زانو هایم
تو ندیدی که شکسته ساقه هایم

شاخه به شاخه شکسته اجزای دلم
در بی کسی ام کو چشمی که بیند مشکلم

زمستان ست و من بی شاخه ای
تا بنیشند روی آن پرنده ای

می بندم از این سرما چشمانم را آهسته آهسته
گوش می سپارد قلبم تو را چون نجوای یک ترانه​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #90
روزی یادت را
چو یاقوتی درخشان
نگین قلبم خواهم ساخت
و وقت رفتنم قلبم را
خواهم سرود
سنگ مزارم خواهد درخشید

همانند همان زن عاشق
که در دیار نجیب هم روح من
برای گوهر مراد زیر خاک
آواز عشق می سراید​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا