متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های شقایق سهندی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #61
در دنیای عشق ، معجزه
هر لحظه نوازش میکند
چشمان خیسِ عاشق را
ابرِ بارانـــــش حتــــی ،
تن گنه کرده ی عاشق
را پاک می کـــــند به
بخشش های بی کران

اما دریــغ وقتی هوس
می شود روحِ افـــکار
وقتی آدمی قدم می نهد
به دنیای هـــــوس ،
همه چیز در چشمانش
همان رنگ هر روزست و بس

تمام احساس و فکر و ادراک
مثل هر روزش بی هیچ نشانی
از بدی می شود تکــــــرار

اشــــک و لبخــــند
بغــــض و گـــــریه
شادی و آرامـــــش
و حــــتی عشـق​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #62
حتی عشق را هم
آدمی هوس می کند
ظاهر همانست که
در چرخ گــــردون
برایش هزاران سال
گشــــته و گشـــته

غافلیم و صد غافل که
هوس چون جسم اثیری
رسوخ کرده در قالب شان
رسوخ کرده در تارو پودشان
ذوب شده در وجودشــــان

دیدی چه اشک ها می کنند
نثار هوس به نام عشق ؟؟؟
رفته رفته هوس خوب
می شناسد آدمی را

در هر قــــدم ،
این تن پوشِ نقره ای
بیشتر نفــــــوذ می کند
در ذراتِ احساسِ آدمـــــی
حتی تصور در ذهن بسته ی
آدمی به جایی می رسد
که به کمال آدمیت ره یافته
می داند خــــــود را
و بی خبر می ماند که
این شیوه، پست و حیوانی
که نه شیطانیـــــست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #63
آوای عدالتت
از پیِ قرن ها
می رسد به گوش
حتی امروز

کاش بودی
تا مرا هم
در اوج یتیمی
ز نام عدالت
می بود سهمی

عدلت هماره جاودان
کلامیست که نیست
هیچ در سفره مان

باز هم در این
عصر خفته ی زمین
نام توست که نشده
فراموش در سینه ی آسمان​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #64
زیر غبار خاطره
می پوسد این دل آواره

نگاهش کن دمی
که جان گیرد به یک اشاره

در آسمانش که تو ماهی
نباشد حتی یک ستاره

نگذار عکس اشک هایش
بماند بر شیشه ی پنجره

بی تو روزی که روم
خاک هم نپذیرد
از پیکر بی جانم‌
این همه غم و دلهره

در قلبم آتشی برپاست
که از عشق تو می سوزد
چون آتشکده ای یکسره

سطر به سطرِ زندگی بی تو را
اگر بنویسم بر کاغذ
بیچاره شود تکه پاره

صدایم کن تا که دمی
بسوزد این بغض در حنجره​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #65
آن لحظه ، ناب ترین غزل زندگی
ز وجودِ لبت چکید بر من و شد شعله ای
آری شعله عشقی ،شعله عشقی
و تو شدی شاعر قلبم
که در این کوچه بن بست سرودی شاهکاری

در آن لحظه ناب ، در آن اوج ش*ر..اب
هر چه نظر بر کوچه دل افکندم
جز پرسه عشق نشیندم قدمی
ندیدم هرگز ز هوس،نام و نشان و اثری​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #66
چرا می کوبی
همچو ساعت
تیک و تاک
بر باور بودن
ای قلـــــب

به پای کدام خیال
کوبیدی و جان گرفتی ؟
که اینچین مـــــرا
در مرداب حـــسرت
زنده به گور کرده ای

تمنایت را عمریست
کرده اند لگد کوب
ولی نمی مانی ثانیه ای
از کوبیدن ای قلب !​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #67
مِهرت به جانم نشانه رفت
بوییدمش ، بوسیدمش
به گردن نهادم مُهر قلبت را

گر تن و سر روَد
گردن در تیررس
چشمه زلال روحت
هر لحظه فدا کنم

ببین که چگونه شکفته
بوسه بودنت در امتداد
شانه های خسته ام​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #68
سایه ی سنگین نبودنت
امشب افتاده بر ماه

و مریخ از دل خونینم
پرده برداشته در آسمان​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #69
می شنوید صدا را
این صدای شکستن شب شیشه ای من
به دست گریه و غم است

حراج کرده ام امشب
شب ها و روز هایم را
شب هایم را به سیاهی و گریه
روزهایم را به نا امیدی و غصه

می فروشم ارزان ارزان
حراج کرده ام امشب​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #70
مثل یک کتاب خونده بسته شدم
توی دست هات مثل
یک کاغذِ کهنه خسته شدم

خط می خوره وجودم
توی دفتر زندگی
اگر از خاطرم‌نباشه
تو نگاهت آهنگی

قلب تو پاک اما
روح من پوچ و بی حاصل
هر دریچه تنگ نگاهت به من
چون واژه ی امید در دل

من اون شب اندوه گینم
که گر ندارم ماهتابی اما
تو چون نور شفق
در دلم درخشیدی

بیا که فصل سرد پاییزم
محتاج گرمای قلب توست

بیا که زمستان چشمهای تاریکم
از نور قلب تو فقط
خواب بهار دیده

بیا که معجزه گری
بر این دلخسته ترین زن زمین​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا