متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مرجان امیری

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
گاهی ....
و باز خواهد آمد گاهی...
جان به نوای دلم می...دهی...
در پهنه هستی طالب می...شوی مرا...
بدان گونه که زیسته ام ...
و شخصیتم را بدان گونه که هستم .
پاره ای از وجودت چشم می...شود...
فراسوی آنچه می بینند...
تمامیت مرا خواهی دید " عاری از جسم .
پاره ای از وجودت خواهد شنید...
خارج از طیف اصوات هستی...
بدین سان که...
صدایم را آوازی از سرود فرشتگان خواهی شنید...
احساساتم را فراتر از زبان بدن ...
فراتر از آنچه خود احساس میکنم...
ادراک میکنی ...
و طالب خواهی شد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
" آن زمان فرزانه می...شوم "
و خواهم بالید به فعلیت خویش...
و میدانی" همه هستی من خواهی شد...
چرا که جوهر وجودم را طالب بوده ای *
و میدانی " تمامیت من خواهی شد *
چرا که جان به نوای دلم می...دهی*
نه صدایی و آوازی از جسمی فناپذیر...
و آن زمان از عدم شروع می...شوم باز...
و هر بار شروعی دگر...
آیینه دل را صیقل می...دهم
تا ببینی خود را....
آتش عشقت را پی در پی...
در مشعل آتشکده دل " فروزان خواهم کرد...
و خواهی دید...
تمام وجودم از دولت دوست لبریز خواهد شد...
مادام " که جسم بر زمین دارم ...
و جان در اخلاص دوست....*​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
با عشق آمدی ...
پای کوبان...
رویاگونه...
پر آوازه ...
عالم گیر شد عشقت...
عاشقانه سرودی...
در نامه هایت ....
و بارها در گوشم ....
زندگی کردیم هم را
درشبی بارانی... چه سیل مانند
ویرانم کردی ....
ناباورانه ...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
حتی
بارها و بارها...
و ناباورانه
مرا حقیر ترین ....
بی ارزش ترین ...
و نا زیبا کلام به کلام مرا فریاد زدی ....
به پست ترین اوصاف هستی ...
به
این جرم
که جور دیگر هستی را ادراک میکردم
نه آنگونه که تو میخواستی...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
میتوان به گونه ای کتاب خواند...
که هر زمان
در کالبد
نویسنده ای
از غرب...
یا که شرق...
متولد شد...
وعمیقا
محتوای کتابش را زندگی کرد...
میتوان به گونه ای زیست ...
که هرزمان در هر مکان....
شروعی دگر باشد
به ابدیتی
بی کرانه
سرشار از حس زیستن ...
در بن و ریشه ای از هر فرهنگ
و هر تمدنی از گذشتگان
تا به امروز.....
نه آن گونه که
کالبدت شود عنان گیر تو...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
زندگی را...
سخت نمی گیرم.
هر شب که به صبح میرسد"
سپیده دمش آغاز روزی است....
ناهموار...
چون افتان و خیزان...
گاهی آرامشی " چون خوابی از جنس پرنیان...
گاهی غریقی در تمنای تخته پاره ای شناور.
زندگی را سخت نمی گیرم...
چه شادی آور...
چه زجر آور...
امروز هم چون روزگارانی ...
خواهد گذشت...
و باز می آید روزی دگر...
که پیام آور " اندیشه ای نوین ...
از هر خوش آیند و نا خوش آیند..." !!!
که ادراک میشود از سلول به سلول
هر انسان ، که میداند خواهد زیست باز...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
و می داند...
هر پندارش بذری خواهد شد قابل رویش .
راستی !!!
تو را نمی دانم؟؟؟
اما جانم بی محابا خواهد کاشت این بذر را ...
هر سپیده دم "
و از نو ' رسته میشود.
گویا خستگی نمی داند...
و می فهمیم که " اصالت " در انسان زاییده خواهد شد '
هزاران سال است ، و هزاران سال...
با افکار ' چون " تویی....
و چون " منی...
و آواز سر می دهد هر بار...
" مرگ " ابدیتی است در ورای خیال...
و اصالت بی وقفه در " روان " آدمی زاییده خواهد شد...
تا آنجا که آوازش سر دهند...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
شگفت انگیز است...
چرخه زندگی را می گویم .
حیرت آور است !!!
آنچه هست " آنچه نیست !!!
هر چند مشغله هایم کم نیست...
باز می اندیشم ... زمان هم' کم نیست *
پرسش های بسیاری از "ماهیت ' بودن ها ؟؟؟
و "نبودن هایی که فلسفه شدند...
و مطلوب هر انجمن ...
که گویا زمانی خواهند آمد !!!
در مسیری سخت " و کشف میشوند به آسانی .
کشف میشوند به اقتضای ذهن آدمی...
متولد میشود از عدم ...
آن زمان که فرمانش دهند"
و شگفتا ....​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
کاشف میتواند کودکی باشد ، پا برهنه در پی یک پروانه .
یا چوپانی نی نواز در پس یک گله "
کشاورزی هنگام کاشت یک دانه "
گنج جوری در جستجوی گنج "
کیمیاگری در کشف جوهر هر ماده "
کاوشگری در کشف سیارکی چون زمین "
و سیاست طلبی چون تو به گمانش در پی "عدالت...
و چه بسیار " من هایی در پی انسان شدن...
و راهی است بس ناهموار...
و راهی است بس طولانی....
شگفت انگیز است ...
این بی کرانه " هستی "​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,402
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
مرا اینگونه میخواهی » تو آیا ؟؟؟
تکه پاره های دلم را دیده ای » تو آیا ؟؟؟
سوز جگرم را...
روان لرزانم را....
قدم های بی جانم را...
آتش وجودم را با کدامین باران خاموش خواهی کرد ؟؟؟
کدامین شب را خواهی یافت که ستاره ای را با چشمانت ندیده باشم....
کدامین جای خانه را خواهی یافت ...
که آوازت نداده باشم ؟؟؟
کدامین نماز را سلام داده باشم...
که سکویِ پروازم نبوده باشی ؟؟؟
مرا اینگونه میخواستی ....
بنگر نگاهم...»که چگونه می سوزد چشمانم
بشنو صدایم...» که چگونه می لرزد واژِهایم
مرا اینگونه میخواهی...»
تماشا کن...
تماشا کن...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا