متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های بهاره کیانی قلعه سردی

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #51
من برای بودنت هر دم دعا کردم رفیق
با تمام عشق نامت را صدا کردم رفیق

رو به هر سو کرده‌ام شاید تو را پیدا کنم
من نگفتم عاشقم چون‌ که حیا کردم رفیق

قبله‌ی خود کرده‌دل آن شرم چشمان تو را
با نگاه گرم تو خود را بنا کردم رفیق

من برای بودنت در لحظه های زندگی
قلب‌خود را عاری از رنگ‌و ریا کردم رفیق

روی سرمای دل و آن خاطرات رفته‌مان
باخیال عشق‌تو بر شیشه "ها" کردم رفیق

سهم‌من‌شدجای‌خالی‌وفقط‌یک قطعه‌عکس
من‌که‌راغیر ازتو دراین‌سینه جاکردم رفیق

آه... تا پایان شب تنها به یاد چشم تو

گریه های بی صدا در انزوا کردم رفیق
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,378
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #52
به شوق وصل تو کردم هزار نذر و دعا
خدا کند که بگیرد دلت بهانه‌ی من

برای چشم سیاهت سروده‌ام غزلی
خبر نداری از آن شعر عاشقانه‌ی من

به جستجوی تو گشتم وجب وجب همه ‌جا
شدی دلیل غم و گریه‌ی شبانه‌ی من

پس از تو بر لب من خنده ای دوباره نشست؟
گرفته گرد و غباری تمام خانه‌ی من

به روی سر چه بریزم؟ کدام خاک سیاه؟
نشسته جغد سیاهی به روی شانه‌ی من

پس از تو چشم تَرَم وا نشد به روی کسی

ندیده ای تو به خوابت مرا یگانه‌ی من؟
 
امضا : Maede Shams

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #53
#عطر_رازقی

ای‌رسول عشق! در دنیای من اعجاز کن
با حدیثِ عاشقی در دل جهانی راز کن

أشْهَدُ أنَّ خدایی جز تو را در عشق، نه
هرکسی‌غیراز مرا، درعاشقی‌اغماض‌کن

سینه را آکنده از هر "دوستت دارم" نما
گاه با لبخند، گاهی با هزاران ناز کن

سینه‌ی من، جایگاه خستگی‌های‌تو شد‌
مَعبری در شانه ات، بر دردهایم باز کن

فصل دوری از مرا، با کوچ زیبایت ببر
تا دلم از سردسیرِ فاصله، پرواز کن

عاشق عطر تن‌ چون رازقی‌های توأم
تا ابد در دل، فقط رسم وفا را ساز کن


✍ #بهاره_کیانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍ ••••••••❥❥•••••••
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #54
عشق امشب بی‌گمان از هرشبش جانی‌تر است
چشم هایم از همیشه خیس و بارانی تر است

دل سپُردم دست او تا در دلش جایم کند
دیده ام این فصل دوری باز طولانی تر است

ردِّ پای خاطراتش بر دلم جا مانده و...
مثل هر شب حالِ قلبم، باز بُحرانی تر است

روزه خوار طعم لب‌هایش شدم هر روز را
سیب ممنوعی که از ابلیس‌، شیطانی تر است

او بیاید می‌رود شب های دلتنگی کنار
نور چشم روشنش از ماه نورانی تر است

دل درون سینه ام جایی ندارد بعد از او
گر نیاید مرگِ احساسِ دلم آنی تر است

#بهاره_کیانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #55
گفتم که شاید عشق‌ و مستی را بلد باشی
راه و طریقِ مِی پرستی را بلد باشی

هر عهد بستم با دلت زیرا گمان کردم
قانونِ پیمانی که بستی را بلد باشی

اما دریغا زود فهمیدم که وا دادی
بی آنکه خشم سخت هستی را بلد باشی

پیروزِ مِیدانی بدونِ شک، اگر تنها
راهِ نجات از هر شکستی را بلد باشی

شادم اگر با چشم های خود ببینم که
پایان کارِ زشت پستی را بلد باشی

✍ #بهاره_کیانی
 

AREZOOKIANI.82

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #56
عشق امشب بی‌گمان از هرشبش جانی‌تر است

چشم هایم از همیشه خیس و بارانی تر است



دل سپُردم دست او تا در دلش جایم کند

دیده ام این فصل دوری باز طولانی تر است



ردِّ پای خاطراتش بر دلم جا مانده و...

مثل هر شب حالِ قلبم، باز بُحرانی تر است



روزه خوار طعم لب‌هایش شدم هر روز را

سیب ممنوعی که از ابلیس‌، شیطانی تر است



او بیاید می‌رود شب های دلتنگی کنار

نور چشم روشنش از ماه نورانی تر است



دل درون سینه ام جایی ندارد بعد از او

گر
عشق امشب بی‌گمان از هرشبش جانی‌تر است

چشم هایم از همیشه خیس و بارانی تر است



دل سپُردم دست او تا در دلش جایم کند

دیده ام این فصل دوری باز طولانی تر است



ردِّ پای خاطراتش بر دلم جا مانده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #57
خسته‌ از احساسِ در کُنجِ دلم زندانی‌ام
خسته از آشوبِ دل، از بغض‌های آنی‌ام

پیش مرگت می‌شدم اما دلت با من نبود
مُهرِ بدبختی زدی بر قلب ‌و بر پیشانی‌ام

عشق‌ وآرامش، وفاداری، خوشی‌ها سهم‌تو
غصه‌ و اندوه و ماتم‌ها همه ارزانی‌ام

آخر خوبی ندارد دل به چَشمت بَستنم
قیدِ قلبم را زدم با حسرتِ پنهانی‌ام

نم‌نَمَک بر چشم‌هایم می‌نشیند دردِ عشق
فکر ویران گشتن ‌و جان ‌دادنی شیطانی‌ام

راستش‌راهم‌بخواهی‌حالم‌‌اصلاخوب‌نیست
رو به راهم رو به راهِ غصه‌ای پایانی‌ام

مثل یک شعرِ نخوانده گوشه‌ای افتاده‌ام
شک ندارم روزِ مرگم آخرش میخوانی‌ام

زندگی ‌دور از تو بودن ‌معنی‌و یرانگی‌ست
لطف کن جانی ‌بده بر این تنِ بی‌جانی‌ام


✍ #بهاره_کیانی
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #58
ای کاش فقط سهم دلم باشی و باشم
تا بذر محبت به دل از عشق بپاشم

تا اینکه فدایت بکنم جان و جهانم
ثابت بشود اهل همین ایل و قماشم

شیرین شوَم ‌وتیشه‌ی فرهاد به ‌دستم
با جان و دلم کوهِ غمت را بتراشم

لرزان شده دنیای من از دوری چشمت
با ناله‌ی پُر درد و غمِ گوش‌خراشم

هرگز نشد از خاطره ها دست بشویم
یا این‌که بخواهم تو نباشی و نباشم

یک‌خلوت دلخواسته یک‌وعده ازآن‌لب
کافی‌ست برای من و امرار معاشم

یک دفعه نشد قید غمت را بزنم عشق
یا صورت پُر درد خودم را بخراشم

روزی‌که شود سهم دلم دوری و غربت
ای کاش شوم کور و کر و زنده نباشم


✍ #بهاره_کیانی
 

AREZOOKIANI.82

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #59
می‌کند م**س.تِ مرا موی پراکنده‌ی تو

رو شده چال فریبنده‌ای از خنده‌ی تو



وصفِ چشمان تو در شعر نمی‌گنجد، آه

شاعری کو نشود عاشق و شرمنده‌ی تو



بیخود از خود شده‌ام جان‌و دلم می‌دردد

واژه‌ای نیست چرا لایق و ارزنده ‌ی تو



تو از آغوشِ خدا آمده‌ای یعنی که

هیچ شعر و غزلی نیست برازنده‌ی تو



به خداوند قسم نیست اسیری جز من

عاشقِ بندِ تو و بنده‌ی پاینده‌ی تو



دل به دریا زدم و غرقِ نگاهت شده‌ام

مثل پروانه‌ی در شعله‌ی سوزنده‌ی تو



آه... ای کاش کسی حال مرا می‌فهمید

درد سختی‌ست گذر از تو و آینده‌ی تو


✍ #بهاره_کیانی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا