متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های بهاره کیانی قلعه سردی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #41
فانوس دو چشمم شده بی شعله و لرزان
سوسوی از آن خاستــه را نیست ضیــائی

بسیــار زدم شیـوَن و فریاد ازاین دل
در موسم کوچ تو و در وقت جدائی

گفتـی به درازا نکشــد دوری‌ یم امــا
عمریست ندیدست دلم از تو صدائی

بازآ گُـل من بـی‌ رُخ تـــو گلـشن و بــاغـم
پژمرده ، دگر نیست در آن رنگ و صفائی
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #42
هرچه می‌آید خوش آید، دل به‌دریا میزنم
لطف کن آگه از این عشـق خطـایم کن برو

بعد از این بسپار دستم را بدست سرنوشت
رفتنـت را بهتــرین درمـــان برایم کن برو​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #43
ردّ قدم هایت ببین، بر صفحه‌ی قلبم نشست!
پاخورده ای بی‌جان شده، این قالی کرمان تو


✍ #بهاره_کیانی
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Rёbёl

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #44
من برای بودنت در لحظه های زندگی
قلب‌خود را عاری از رنگ‌و ریا کردم رفیق

✍ #بهاره_کیانی
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #45
‍ ‍ ای که در بازی گرفتی هدیه‌ی اسکار را
میکنی سهم دل خود چرخش پرگار را

حرف‌هایت، صحنه‌ پردازان هر روزم شده
تا که یلدایی کند هر سوژه‌ی غم دار را

دل به دریایت زدم اما نمیدانم که تو
از کجا آورده‌ای این رسم ناهنجار را

سخت می‌دردد دلم در هر شب تنهایی‌اش
مَحرم خود کرده بعد از تو، تن دیوار را

منتظر ماندم بیایی تا که برداری فقط
از شب یلدایی من این غم تب دار را

میزنم از خانه بیرون با خیالت، نازنین
بشکن این بغض نشسته در نگاه تار را

می‌نویسم از نگاه جاذب و نازت، ولی
در عذابم که نمی‌خوانی تو این اشعار را

خسته‌ام از زندگی،از هرچه نامش عشق شد
باز کن از گردنم امشب؛ طناب دار را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #46
در حسرت دیدار تو بیدار و دگر هیچ
لب تشنه‌ی نوشیدن دلدار و دگر هیچ

یک ‌بار نزن قیدِ دلم را به لجاجت
ای‌ مانده ز تو غصّه‌ی بسیار و دگر هیچ

فریاد سکوتت زده بر هم دو جهان را
واکُن گُلِ نَشکُفته به گفتار و دگر هیچ

اندوه عجیبی ست که باشی و نباشی
پایان بده این قصّه‌ی آزار و دگر هیچ

صد بار شکستی دل ما را ، نَشِنیدی:
رحمی‌ تو بکن بر دلِ غمدار و دگر هیچ

هنگام وداع تو فرو ریخت وجودم
جامانده ز “ما” یک “منِ” آوار و دگر هیچ

گفتم که در این شعـر بگویم به تو رازی
سهمَت‌ شود این‌ چرخشِ‌ پرگار و دگر هیچ


✍️#بهاره_کیانی
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #47
غم‌های عالم را به دوشت میکشی، آه
دیوانگی را خوب معنا کردی ای دل


✍ #بهاره_کیانی
 

KhorshidbanOo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
18
امتیازها
33
  • #48
آنچه کرد او با دل من، زلزله با بَم نکرد
بودنِ حتی خدا، از دوری او کم نکرد

قلبِ تنهای مرا عشقم به او پیوند داد
النِّکَاحِ مرجعِ تقلید ها مَحرم نکرد

دل سپردم بر خدای چشم‌های کافرش
داغِ پشتِ دست هایم را کسی مرهم نکرد

مانده‌ام چون مرد، پای عشق خود، آخر چرا
او مگر با بی‌وفایی، پشت من را خَم نکرد؟

در هوای عشق ممنوعَش شدم حوّا ولی
این همه دلسردی‌اش آخر مرا آدم نکرد

سال‌ها در انتظارش ماندنم سودی نداشت
هیچ‌کس از انتظار بیخودی مَنعَم نکرد


#بهاره_کیانی
 

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #49

در شهرِ نگاهم شده طوفان، بغلم کن
آشوبم و دلواپس و گریان بغلم کن

از راه بِرس سَر زده چون ابر بهاری
با بارش هر قطره‌ی باران بغلم کن!

من مالِ تواَم تا اَبد الْدَهر ، همیشه
در خلوت و در جمعِ رقیبان بغلم کن

سخت‌است جُدایی بخدا از تو و چَشمت
سَرمَست شو، بی فاصله، عُریان بغلم کن

من صَخره‌ی سنگی‌و تو آن موجِ‌خروشان
دستی به تنِ خسته و... آسان بغلم کن

هر برگه از این دفترِ اشعارِ نبودت
سوزانده مرا، زاده‌ی گیلان، بغلم کن

شور و قلم و قافیه و عشق مُحیاست
ای بانی شعر و شَر و دیوان بغلم کن

در علم ریاضی به خداوند ضعیفم!
نَشمار چه اندازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,371
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • #50

ای قلم امشب دوباره بر دل دفتر برقص

واژه و آرایه را دعوت کن و بهتر برقص

م**س.ت شو، بشکن غرور لعنتی را، خسته ام
بر زبان آور غمم را بی مِی و ساغر برقص

بی تفاوت از کنایه... استعاره... اصطلاح
مطلع‌ات را جور کن تا واژه‌ی آخر برقص

بیش از این دنبال وزن و واژه بهتر نباش
قید شعرت را بزن بی قافیه یک سر به رقص

وه چه زیبا میشوی در موقع رقصیدنت
مثل مرغِ عشقِ از دلواپسی پَرپَر برقص

دل اگر طاقت ندارد پا به پایت تا سحر
لطف خود را کم نکن با چشمهای تَر برقص

می چِکد خون از نگاه خیس‌و غرقِ خواهشم

کم نیاور ای قلم تا نقطه‌ی آخر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا